۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه

تفاوت عشق و دوست داشتن

ErrooorTM.CoM| گروه اینترنتی ارور تیم
تفاوت عشق و دوست داشتن


ErrooorTM.CoM| گروه اینترنتی ايران ويج ( ارور سابق )‌


عشق یك جوشش كور است و پیوندی از سر نابینایی
اما دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال



عشق بیشتر از غریزه آب می‌خورد و هر چه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع می‌كند و تا هر جا كه یك روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز هنگام با او اوج می‌گیرد



عشق در غالب دل‌ها، در شكل‌ها و رنگ‌های تقریبا مشابهی متجلی می‌شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشتركی است
اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ می‌گیرد و چون روح‌ها بر خلاف غریزه‌ها هر كدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه خویش را دارد می‌توان گفت: كه به شماره هر روحی ، دوست داشتنی هست



عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست و گذر فصل‌ها و عبور سال‌ها بر آن اثر می‌گذارد
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می‌كند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست



عشق، در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشكار رابطه دارد. چنانچه شوپنهاور می‌گوید: شما بیست سال سن بر سن معشوقتان بیفزائید، آنگاه تاثیر مستقیم آنرا بر روی احساستان مطالعه كنید
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج وجذب زیبایی‌های روح كه زیبایی‌های محسوس را بگونه‌ای دیگر می‌بیند



عشق طوفانی و متلاطم و بوقلمون صفت است
اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت



عشق با دوری و نزدیكی در نوسان است. اگر دوری بطول انجامد ضعیف می‌شود، اگر تماس دوام یابد به ابتذال می‌كشد و تنها با بیم و امید و اضطراب و دیدار و پرهیز زنده و نیرومند می‌ماند
اما دوست داشتن با این حالات نا آشنا است، دنیایش دنیای دیگری است



عشق جوششی یكجانبه است. به معشوق نمی‌اندیشد كه كیست یك خود جوششی ذاتی است و از ین رو همیشه اشتباه می‌كند و در انتخاب بسختی می‌لغزد و یا همواره یكجانبه می‌ماند و گاه، میان دو بیگانه نا‌همانند، عشقی جرقه می‌زند و چون در تاریكی است و یكدیگر را نمی‌بینند، پس از انفجار این صاعقه است كه در پرتو رو شنایی آن، چهره یكدیگر را می‌توانند دید و در اینجا است كه گاه، پس جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق كه در چهره هم می‌نگرند، احساس می‌كنند كه هم را نمی‌شناسند و بیگانگی و نا آشنایی پس از عشق درد كوچكی نیست


اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می‌بندد و در زیر نور سبز می‌شود و رشد می‌كند و ازین رو است كه همواره پس از آشنایی پدید می‌آید و در حقیقت در آغاز دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یكدیگر می‌خوانند و پس از آشنا شدن است كه خودمانی می‌شوند



دو روح، نه دو نفر، كه ممكن است دو نفر با هم در عین رو در بایستی‌ها احساس خودمانی بودن كنند و این حالت بقدری ظریف و فرار است كه بسادگی از زیر دست احساس و فهم می‌گریزد و سپس طعم خویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و آهنگ كلام یكدیگر احساس می‌شود و از این منزل است كه ناگهان، خودبخود، دو همسفر به چشم می‌بینند كه به پهن‌دشت بی كرانه مهربانی رسیده‌اند و آسمان صاف و بی لك دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افق‌های روشن و پاك و صمیمی ایمان در برابرشان باز می‌شود و نسیمی نرم و لطیف همچون روح یك معبد متروك كه در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده و زمزمه درد آلود نیایش مناره تنها و غریب آنرا بلرزه می‌آورد
دوست داشتن هر لحظه پیام الهام‌های تازه آسمانهای دیگر و سرزمین‌های دیگر و عطر گلهای مرموز و جانبخش بوستان‌های دیگر را بهمراه دارد و خود را، به مهر و عشوه ای بازیگر و شیرین و شوخ هر لحظه، بر سر و روی این دو میزند


عشق، جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی فهمیدن و اندیشیدن نیست
اما دوست داشتن، در اوج معراجش، از سر حد عقل فراتر می‌رود و فهمیدن و اندیشیدن را نیز از زمین می‌كند و با خود به قله بلند اشراق می‌برد



" دكتر علي شريعتي
"

۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه

معاون قوه قضاييه: خيانت موسوى به انقلاب در سنخ خيانت رجوى است

انتقاد شديد محمد جواد لاريجانى از نخست وزير سابق جمهورى اسلامى تازه ترين حمله به وى از سوى بخش تندرو جناح اصولگرا به شمار مى رود كه در ماه هاى اخير خواستار دستگيرى آقاى موسوى همراه با مهدى كروبى و محمد خاتمى شده اند.

۱۳۸۸/۰۷/۰۵

معاون امور بين الملل قوه قضاييه از عملكرد نوه بنيان گذار جمهورى اسلامى شديداً انتقاد كرد و مير حسين موسوى را نيز متهم كرد كه جناح اصلاح طلب را به سمت تعارض با نظام حركت داد.

محمد جواد لاريجانى كه از چهره هاى شاخص اصول گرايان محسوب مى شود، روز يك شنبه به خبرنگاران گفت: «موسوى آينده خوب سياسى خود را از دست داد. او مى توانست به عنوان يك فرد خوب كار كند اما امروز لحن ادبيات و بيانيه اش لحن مسعود رجوى (رهبر سازمان مجاهدين خلق) را يافته است.»

بر اساس گزارش خبرگزارى جمهورى اسلامى؛ ايرنا، وى در حاشيه افتتاح نمايشگاه انجمن نجوم ايران در مجلس گفته است: «عده اى در بيت آقاى منتظرى به وحدت تاكتيكى رسيده اند و اشتباهاتى را مرتكب شده اند.»

انتقاد شديد محمد جواد لاريجانى از نخست وزير سابق جمهورى اسلامى تازه ترين حمله به وى از سوى بخش تندرو جناح اصول گرا به شمار مى رود كه در ماه هاى اخير خواستار دستگيرى آقاى موسوى همراه با مهدى كروبى و محمد خاتمى شده اند.

مير حسين موسوى و مهدى كروبى؛ نامزدهاى معترض انتخابات، در بيانيه هاى مختلف خود با نامشروع اعلام كردن نتيجه انتخابات دهم رياست جمهورى از هواداران خود خواسته اند تا به اعتراض هاى خود عليه دولت ادامه دهند.

معاون امور بين الملل قوه قضاييه با بيان اين كه «قيام عليه نظام درست نيست»، آقاى موسوى را به خيانت متهم كرده و افزوده است: «خيانت موسوى به انقلاب در سنخ خيانت رجوى است.»

وى كه سمت دبيرى ستاد حقوق بشر قوه قضاييه را نيز بر عهده دارد، اظهار عقيده كرد كه در انتخابات دو نوع تخلف رخ داد؛ «يك نوع آن مربوط به امنيت ملى بود و گروهى عليه نظام قيام كردند و تخلف دوم از سوى مجريان صورت گرفت كه بايد به آن رسيدگى شود.»

در جريان اعتراض هاى خيابانى به اين انتخابات بيش از چهار هزار نفر از سوى نيروهاى امنيتى و انتظامى بازداشت شدند و مرگ حداقل ۳۶ نفر بر اثر تيراندازى نيروهاى بسيجى و پليس ضد شورش به صورت رسمى تاييد شده است.

مخالفان شمار كشته شدگان را ۷۰ نفر اعلام كرده اند كه به گفته آن ها، برخى از اين افراد در بازداشتگاه ها و بر اثر «شكنجه» جان خود را از دست داده اند.

قوه قضاييه ايران هنوز دادگاهى براى رسيدگى به اين موضوع تشكيل نداده است.

زير سوال بردن عملكرد حسن خمينى

محمد جواد لاريجانى که برادر وی ریاست قوه قضاییه ایران را بر عهده دارد، در بخش ديگرى از سخنان خود، نوه آيت الله خمينى را نيز به باد انتقاد گرفت و «عمل كرد» او را بعد از انتخابات زير سوال برد.

وى گفت: «آقاى سيد حسن خمينى فرد با هوش و زيركى است اما حمايت وى از مير حسين موسوى امرى نيست كه مخفى بماند.»

معاون امور بين الملل قوه قضاييه به عدم حضور حسن خمينى در هنگام بازديد محمود احمدى نژاد از آرامگاه بنيان گذار جمهورى اسلامى اشاره كرده و گفته است: «اگر ايشان به اصول دمكراتيك اعتقاد داشت، بايد به رييس جمهور احترام مى گذاشت حتى اگر با او مخالف بود.»

سيد حسن خمينى كه گرايش هاى سياسى وى به جريان اصلاح طلب در ايران نزديك است، حاضر نشد تا در مراسم تنفيذ حكم رياست جمهورى محمود احمدى نژاد از سوى آيت الله خامنه اى شركت كند.

وى هم چنين در مراسم نماز جمعه مهم روز ۲۹ خرداد كه از سوى رهبر ايران اقامه شد نيز غايب بود.

صاحب نظران سياسى اين اقدام نوه آيت الله خمينى را به نارضايتى وى از انتخاب دو باره محمود احمدى نژاد به رياست جمهورى و سیاست های وی تعبير كردند.

محمد جواد لاريجانى مى گويد: «براى بيت امام بسيار نا مناسب است كه از يك جريان سياسى حمايت كند كه مورد حمايت منافقين و صهيونيست هاست و مى خواهد جريانى سكولار در كشور به وجود آورد.»

۱۳۸۸ شهریور ۲۹, یکشنبه

دوشنبه (30 شهریور ماه) عید فطر خواهد بود.

آیت الله العظمی منتظری :

امروز حلول ماه شوال برای آیت الله منتظری ثابت نشده است از نظر معظم له ماه رمزان 30 روز است و دوشنبه 30 شهریور روز عید فطر است

حضرت آیت الله العظمی صانعی:
بسمه تعالی
با توجه به تماس های مکرر مومنین روزه دار با دفتر معظم له ، به اطلاع می رساند رویت هلال ماه شوال برای حضرت آیت الله العظمی صانعی(مدظله العالی) ثابت نشده است، و امروز یکشنبه 29/شهریور روز 30 ماه مبارک رمضان می باشد.
-----------------------------------------------
چنانچه شخصی روز سی ام ماه مبارک رمضان را عید فطر دانست و روزه خود را افطار نمود، پس از اطلاع از موضوع واجب است تا غروب از خوردن و آشامیدن و آنچه مبطل روزه است پرهیز نموده و بعد از ماه رمضان قضای آن را بجا آورد ولی کفاره ندارد چون از روی عمد و علم نبوده است.

۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

امسال فطریه خودرا فقط به حساب فطریه آيت الله العظمى منتظرى و آيت الله العظمی صانعی واریز می کنیم

با فرا رسیدن عید سعید فطر امسال فطریه خود را به حساب دو مرجع جنبش سبز واریز می کنیم تا بخشی برای کمک به آسیب دیدگان جنبش سبز صرف شود
و مقدار فطریه آیت الله صانعی تقريباً سه کيلوگرم گندم، جو، خرما، کشمش و هم چنين برنج می باشد که امروزه جزء قوت غالب است، و پرداختن قيمت هرکدام از آن ها به قيمت بازار همان محل هم کافی است و در حال حاضر قيمت سه کيلوگرم گندم در اکثر شهرهای ايران تقريباً 1500 تومان می باشد که پرداخت آن مجزی و برائت ذمه با آن حاصل می شود.
در مورد شماره حساب برای در یافت فطریه آیت الله صانعی در لینک با لا قرار دارد و برای آیت الله منتظری در سایت ایشان قرار داده شده است

شماره حساب جهت واريز فطريه

سيبا بانک ملي:
0103784965001
شماره کارت ملی جهت واريز کارت به کارت:
6037991039032606
به نام حضرت آيت الله العظمی صانعي
مبلغ فطريه : 1500 تومان (1388)

خواهشمند است پس از واريز وجه، سيادت پرداخت کننده وجه را از طريق پست الکترونيکی یا سامانه پيام کوتاه اعلام فرمایید.

پست الکترونیکی: Istifta[@]saanei.org
سامانه پیام کوتاه: 30007960

شماره حساب جهت واريز کفارات

بانک ملی ـ سيبا: 0105983593005

صاحب حساب: دفتر حضرت آيت الله العظمی صانعي
مبلغ کفاره غيرعمد: 500 تومان (1388

آیت الله صانعی مقدار فطریه را مشخص کرد و من هم گردی از جنبش پیشنهاد دادم ما به سوی دموکراسی و آزادی بیان و افکار پیش میرویم ایراد نگیرید

۱۳۸۸ شهریور ۲۷, جمعه

در روز قدس سه نوه وعروسان آیت الله العظمی منتظری و افرادی ااز بستگان آیت الله ربانی دستگیر شدند

امروز در راه پیمائی روز قدس، حامد، ناصر و هاجر منتظری از نوه های آیت الله العظمی منتظری و مرضیه الهی نیا همسر حامد منتظری و سارا عزیزی همسر ناصر، دستگیر شدند. دختر آیت الله ربانی ، لعیا ربانی و دخترش زهرا دوست محمدی و محمد حسین ربانی نوه دیگر ایشان هم دستگیر شدند

۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

کروبی وارد میدان هفت تیر شد

به نقل از پرشین رادیو و خبرنگار مردمی از ایران سبز
http://www.epersianradio.com

گزارش لحظه به لحظه از ایران سبز

1.در میدان هفت تیر غوغاست! جمعیتی بالغ بر بیش از هزار نفر شعار می دهند یا مهدی شیخ مهدی

2.محل تجمع در شیراز میدان نمازی هست و هم اکنون جمعیت سبز پوش در آنجا حضور دارند

3.یاشاسین تبریز : در خیابان آبرسان تبریز جمعیت سبز پوش در حلقه ماموران نیروی انتظامی شعار می دهند : مردم چرا نشستین ایران شده فلسطین

۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

مجید مجیدی خطاب به رهبر: به کجا داریم می‌رویم؟

اظهارات مجید مجیدی در مراسم دیدار هنرمندان با رهبر انقلاب منتشر شد. وبلاگ محمود گبرلو، مشروح سخنان مجید مجیدی رابه این شرح منتشر کرد:



" تبرکا اینجا آمدم... طعم روزهای زیبای دفاع مقدس همه ما را دلتنگ می‌کند... حال آن روزها من را دچار افسردگی می‌کند.. هم اکنون بر ما چه می‌گذرد... دورانی که پر از شور و شعف بود. دورانی که کسی زور نمی‌زد صف اول باشد، نامش در تیتر اول باشد، همه تلاش می‌کردند مخفیانه کار بکنند، کسی نبیند که چه کسی کفش‌شان را واکس می‌زند، مردمی که نداشته‌شان را تقسیم می‌کردند... براستی چه شد آن روزها... آن روزهای زیبایی که اسم‌شان را بگذاریم رویاهای سرزمین من، سرزمین ایران... انگار جنگ واقعی که پر از کینه است الان دارد اتفاق می‌افتد... کسی آن موقع به کسی تهمت نمی‌زد ، همدیگر را متهم نمی‌کرد. حال چرا اینجوری است... "

مجیدی در این لحظه ناگهان بغض کرد و با صدایی اشک آلود خطاب به آقا گفت:
"آقا ما دلتنگ‌ایم . آقا من حالم خوب نیست... کجا داریم می‌رویم ...چرا به چنین روزیی افتادیم ... چکار می‌کنیم..."

و سپس در آرامش ادامه داد:
"همه چی را داریم قطعه قطعه می‌کنیم ... آن رشادت‌ها کجا رفتند... غرور ما را گرفته ... ما چیزی از خودمون نداریم هر چه داریم متعلق به شهداست و مردانی که پایمردی کردند تا ما در عرصه‌های مختلف قدم برداریم . قهرمان واقعی ما آنها هستند... "

و سپس دوباره با حالت بغض گفت:
"آقا، من حالم خوب نیست ... حال خیلی از فیلمسازها خوب نیست ... خیلی از فیلمسازها امروز نیامدند و البته دلیلش بی‌حرمتی نبود بلکه مایل بودند در موقعیتی مناسب‌ترحضورتان بیایند و حرف‌هاشان را با آقا بزنند ... همه دارد از دست می‌رود... داشته و نداشته‌های ما دارد از بین می‌رود... چرا همدیگر را متهم می‌کنیم ... همه چی یکطرفه است... من همین جا اعلام می‌کنم تلویزیون حق ندارد اصلا تصویر من را پخش کند. برای اینکه مجیدی را می‌برد در لیست سیاه... من هیچی ندارم . هرچی دارم از مردم و انقلاب است... اگر درایت و تدبیرخردمندانه شما نبود هر کاری می‌خواستند می‌کردند... من آن لیست را دیدم... تلویزیون حق ندارد حتی در مدیریت جدید هم حق ندارد تصویر من را پخش کند... همه ضررها به‌خاطر این است که عصر خودمان را فراموش کردیم... به یک وضع نامتعادلی رسیدیم، به یک وضع بی‌اخلاقی، فضای دروغ، تهمت... فیلمی که من ساخته بودم سه بار اعلام کردم این خانم هنرپیشه نیست اما سه بار در رسانه‌های رسمی اعلام کردند هنرپیشه است... چرا به اینجا رسیدیم. به‌خاطر اینکه از ریشه ها جدا شدیم ، تهی شدیم ریشه هایی که متعلق به ائمه معصومین است ... روز به روز از معنویت فاصله گرفتیم، به شعارزدگی محض رسیدیم، در آن دوران زیبا ما این‌جوری نبودیم. امیدوارم به لطف پروردگار و خون شهدا و عزیزانی که پشتوانه انقلاب بودند ما برگردیم به عصر خودمان، به باورهای عصر خودمان که ایران سربلند و پر از امید داشته باشیم."

۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

مشخصات هتل محل اقامت احمدی نژاد در آمریکا

هتلی که احمدی نژاد و دارو دستش در آن اقامت میکنند در آمریکا. اگر اعتراضی به ورود احمدی نژاد به هتل دارید میتوانید زنگ بزنید و ابراز کنید
The Intercontinental Barclay Hotel in NY Front Desk 1(212)755-5900, Fax 1(212)644-0079
و این آدرس وبسایت هتل: http://www.1800hotels.com
آدرس فیس بوک : http://www.facebook.com/1800hotels
آدرس تیوتر : http://twitter.com/1800hotels
آدرس: http://blog.1800hotels.com
ایمیل آدرس های هتل:

رزرواسیون
reservations@1800hotels.com

ارتباطات مشتری
customerrelations@1800hotels.com

سوالات عمومی
info@1800hotels.com

فناوری اطلاعات پرسش
internet@1800hotels.com

اعضا
affiliates@1800hotels.com

رسانه ها
media@1800hotels.com

تبلیغات
advertising@1800hotels.com

افتتاح حساب
accounts@1800hotels.com
ودیگر مشخصات را می توانید از وب سایت هتل بدس بیاورید
به پاس این خدمت هتل ایمیل آدرس ها و تمام امکانات تبلیغی سایت را پر از تصاویر و مدارک کشتار و جنایات ستاد کودتا کنید و تما دنیا بدانند که به چه کسی خدمات می دهند هر کسی پیشنهادی دارد در نظرات بیان کند باتشکر

۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

کروبی به صادق لاریجانی: من با این بگیر و ببندها از صحنه بیرون نمی‌روم افشای دستور فرمانده سپاه برای پنهان کردن اسناد جنایات و تجاوزها


شیخ اصلاحات در نامه‌ای به رئیس جدید قوه قضاییه، ابعاد جدیدی از پیگیری‌های صورت گرفته در خصوص جنایات پس از انتخابات را فاش کرد. حجت‌الاسلام مهدی کروبی در این نامه مهم با اشاره به دستور فرمانده سپاه به وزیر بهداشت دولت کودتا برای ارائه ندادن اسناد و مدارک پزشکی به مجروحان و مصدومان حوادث اخیر، خواستار آن شده که لااقل قوه قضاییه زیر سلطه نظامیان قرار نگیرد و تاکید کرده است که با این بگیر و ببندها از صحنه بیرون نمی‌رود.

به گزارش موج سبز آزادی، متن کامل این نامه را بی‌هیچ ویرایشی به نقل از سحام نیوز در ادامه می‌خوانید:

جناب آیت الله صادق لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه

باسلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات ماه رمضان

همانطور که مستحضرید اینجانب در پی انتخابات پرشبهه ریاست جمهوری اخیر و پیامدهای دردناک و نگران کننده متعاقب آن، نامه های متعددی را به مقامات مسئول نوشته ام تا برخی نکات، انتقادات و اعتراضات را با مسئولان امر درمیان گذاشته و هشدارهای لازم را به آنها داده باشم. آخرین این نامه ها نیز خطاب به شماست که به تازگی قبول مسئولیت کرده و بر صندلی قاضی‌القضاتی تکیه زده اید. و اکنون من شرح جلسات خود با نمایندگان جنابعالی و برخی مسائل حاشیه ای آن را که به پلمپ دفتر شخصی و حزبی من منجر شد با شما در میان می گذارم تا به وظیفه شرعی و ملی خود عمل کرده باشم. باشد که آیندگان نگویند مهدی کروبی با فشار و تهدید و بزن و ببند کوتاه آمد و پا پس کشید و درخانه خزید و صدای حق خواهی اش کوتاه شد. که اگر شما ندانید، دیگران میدانند که در سابقه مهدی کروبی، نه تنها فشار و تهدید و محدودیت و محصوریت کارساز نبوده و او را در پیمودن راهی که تشخیص داده سست و لرزان نکرده ، که محکم تر نیز کرده است.

جناب آقای لاریجانی

نمی دانم تا چه حد از آنچه که در جلسات ما با کمیته منصوب جنابعالی برای پیگیری حوادث اخیر گذشت با خبرید. برای آگاهی مردم و همچنین شما عرض میکنم که ما دو جلسه با آقایان محترم "خلفی ، محسنی اژه ای و رئیسی" داشتیم که این جلسات به صورت مطلوب و مناسبی نیز پیش رفت و در آنها گوشه ای و تعدادی اندک از اسنادی که نشانگر برخی اتفاقات ناگوار و غیرقابل بخشایش در روزهای پس از انتخابات بود ارائه و بازگو شد. در جلسه اول سه سند درباره سه نفر همراه با سی دی و مدارک لازم ارائه شد که نشانگر تجاوز و شکنجه و برخی اعمال رخ داده بر دختران و پسران در بازداشتگاههای مشخص و نامشخص بود. علاوه بر ارائه این سه سند، اشاره ای نیز به صورت شفاهی به اتفاقاتی شد که برای دو دختر یعنی ترانه موسوی «واقعی» و سعیده پورآقایی رخ داده بود. جلسه دوم نیز دوشنبه هفته جاری برگزار شد و حدود سه ساعت نیز به طول انجامید و در این جلسه نیز در کنار بحث های فراوان، من سندی جدید ارائه کردم البته با این قید و شرط که نباید به واسطه این افشاگری و حق خواهی، برای آن فرد و خانواده اش اتفاقی رخ دهد؛ اتفاقاتی از آن دست که پیش از این و در زمان مسئولیت دادستان سابق تهران برای یکی از افرادی که من به عنوان سند معرفی کرده بودم پیش آمد و برخی مشکلات خانوادگی و شارهای جدید مترتب بر آن خانواده شد. بدین ترتیب این بار سند خود را دادم اما سفارشات لازم را هم کردم که مباد غفلتی که دادستان قبلی تهران مرتکب شده بود تکرار شود و پای واسطه هایی به ماجرا باز شود که به جای دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم، دست اندرکار تهدید و بی آبرو کردن یک فرد در خانواده و نزد آشنایان و همسایگان شوند و از دیگر سوی آبروی دستگاه قضا آن هم در کشوری اسلامی را به قیمت مصون ماندن ظالمان، چنین ارزان بفروشند. البته این را هم بگویم که در این جلسات که برای بررسی گزارش هایی از وقوع شکنجه و اعمال ناشایست انجام گرفته در زندان ها و پیگیری حوادث بعد از انتخابات تشکیل شده بود، باری از من پرسیدند که آیا تداوم جمع آوری اسناد شکنجه و تجاوز و کشتار مردم را به مصلحت می دانید و آیا ممکن نیست که این اسناد به دست نااهلان بیافتد؟ که من نیز در پاسخ گفتم این اسناد را در مکان محفوظی نگهداری می کنم و در صورت دستیابی به نتیجه، از بین خواهم برد و تاکید کردم که اسناد تجاوز و شکنجه هیچ مایه افتخار نیست که بخواهم آنها را در صندوقچه ای نگهدارم و یا بر دیوار بیاویزم. اسنادی است برای دستیابی به عدالت و ستاندن حق مظلوم از ظالم متجاوز که بعد از دستیابی به نتیجه، مرجح آن است که نابود شود و بوی متعفن و صورت آزاردهنده ظلم نهفته در آن از بین برود.

این را هم بدانید که اگر من در مسیر تحقیق خود به نتیجه ای خلاف نتیجه سابق در خصوص صحت و سقم ادعاهای یکی از شاکیان نیز رسیدم، خود پیش قدم بودم و تصحیح لازم را انجام دادم، از جمله در مورد سعیده پورآقایی که برخی تحقیقات تکمیلی من ناقض گفته های پیشین بود و از این رو تصحیح لازم از سوی خود من و هیات پیگیری، صورت گرفت. به هر حال اما این دوجلسه گذشت و من در پایان با اشاره به مورد دردناک دیگری که به تازگی گزارش آن به من رسیده بود گفتم که همچنان درصدد پی جویی جوانب این ماجرا هستم و اسناد آن را نیز پس از تحقیق کامل ارائه خواهم کرد. همچنین از من خواسته شد که در یافتن جوانب پنهان ماجرای ترانه موسوی تحقیق بیشتری انجام دهم و دستگاه قضایی را در این مسیر در روشن شدن زوایای پنهان ماجرا یاری رسان باشم. با این حال در پایان همان جلسه دوم پیشنهاد کردم - و این پیشنهاد مورد استقبال کمیته نیز قرار گرفت - که بیایید و ماجرای سند آوردن و سند بردن را در همینجا خاتمه دهیم و شما نیز در کار کشف حقیقت شوید چرا که همین اسناد و موارد ارائه شده برای برآفتاب انداختن حقیقت و تاباندن نورعدالت بر چهره اصحاب شرارت، کفایت می کند.

جناب آقای لاریجانی

این پیشنهاد را دادم و رفتم و جلسه ما با کمیته منتخب به خوبی خاتمه یافت. اما فردای آن روز ورق برگشت. جمعیتی با حکم دادستانی آمدند و به دفتر من حمله آوردند. آنجا را مورد تجسس قرار دادند و به تجسس در وسایل نیز بسنده نکردند که حتی نوشته ها و نامه های شخصی و چکها و اسناد خصوصی من را نیز مورد تجسس قرار دادند و بردند. آخر امر نیز دفتر را پلمپ کردند و به آذوقه ای که به رسم هرساله برای اطعام مساکین در انجا انبار کرده بودم نیز توجهی نکردند و آنها را نیز مشمول توقیف خود قرار دادند و آقای داوری سردبیر سایت حزب اعتماد ملی را هم دستگیر و با خود بردند. کار پلمپ دفتر شخصی من تمام نشده بود که دفتر حزب اعتماد ملی را نیز که من دبیرکل آن هستم مورد تجسس قرار داده و وسایل و اسناد یک حزب ثبت شده در ذیل قوانین جمهوری اسلامی را نیز برخلاف قوانین کشور ضبط و سرانجام دفتر حزب را هم پلمپ کردند. به اینها نیز بسنده نشد که دکترعلیرضا بهشتی فرزند مرحوم آیت الله بهشتی و مهندس مرتضی الویری با آن سوابق انقلابی و داشتن سابقه نمایندگی مجلس و شهرداری تهران و سفارت جمهوری اسلامی در کشورهای اروپایی را نیز بازداشت کردند و دفتر موسسه نشر آثار مرحوم بهشتی به
عنوان یکی از پایه گذاران جمهوری اسلامی هم در جمهوری اسلامی پلمپ شد. من مانده ام که آیا این اتفاقات که همگی در روز سه شنبه رخ داد نتیجه جلسه ای است که من روز دوشنبه با هیات منتخب شما داشته ام؟ متعجبم ، نه از آن رو که چرا با مهدی کروبی چنین می کنند بلکه از ان رو که چگونه عده ای متوهمانه تصور می کنند مهدی کروبی فرزند احمد با این بگیر و ببندها از
میدان به در می رود و صدایش خفه می شود. حالا برایم روشن شده است که چرا برخی دوستان و مشاوران اصرار داشتند که اسناد مظالم و شکنجه ها و تجاوزها را از زبان راویان مظلوم، به صورت سی دی درآورم و علاوه بر نسخه ای که به دستگاه قضایی تحویل می دهم، نسخه ای از آن را نیز در محلی امن نگهداری کنم. چراکه ماشین مرعوب سازی و رعب انگیزی همچنان درکار است و چه بسا که شاهدانی در زیر فشار و ارعاب، سخن خود را نیز تکذیب کنند. چرا که کار جمهوری اسلامی به آنجا رسیده است که خانه مهدی کروبی هم دیگر در امان نیست. چراکه هراتفاق ناگوار و ناشایستی در جمهوری اسلامی ممکن شده است و دیگر هیچ چیزی دور از انتظار نیست.

جناب آقای لاریجانی

من همچنان بر خواسته اولیه خود که در نامه ای به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مطرح کرده بودم، پافشاری می کنم و چرا نگویم که بعد از این ارعاب ها و بگیر و ببندها مصرتر از پیش نیز شده ام. و وقتی می بینم فرماندهی یک نهاد نظامی - که مدارک آن نیز موجود است- در نامه ای به وزارت بهداشت و درمان دستور می دهد که تحویل کپی اسناد و مدارک پزشکی به کلیه مجروحین و مصدومین حوادث اخیر ممنوع است، و بیمارستان ها را از تحویل اسناد به مجروحان و مورد تعدی قرار گرفتگان ممنوع می کند، بیش از پیش مصر می شوم که بفهمم دلیل این تهدیدها و واهمه ها چیست؟ بر پزشکان است که بر اساس سوگند خود تمام تلاششان را برای درمان مصدومان و بیماران حتی اگر آن مصدوم، دشمن پدرشان باشد مبذول دارند. و شما در مقام قاضی القضات داوری کنید چگونه یک پزشکی در مواجهه با چنین نامه هایی از سوی یک نهاد پرقدرت نظامی، می تواند با امنیت خاطر به وظیفه و سوگند پزشکی خود عمل کند. و اگر مظلومی در بیگناهی کشته شده باشد شما در مقام قاضی القضات چگونه می توانید صدای حق خواهی خانواده او را بشنوید؟ یا اگر کسی مورد شکنجه یا تجاوز قرار گرفته باشد چگونه می تواند در چنین فضای رعب آلودی سند و گواهی خود را از مسئولان پزشکی قانونی دریافت کند و به دست شما برساند؟ پیشتر دعوی ما این بود که نظامیان چرا دخالت در اقتصاد و سیاست می کنند و اکنون می بینیم که اشتهای نظامیان با حسابت و سیاست اشباع نشده و به سراغ طبابت هم آمده اند.

جناب آقای لاریجانی

تصور من این است که شما دعوی عدالت دارید و رجاء واثق دارم که به وظیفه خود در دادخواهی و دفاع از حق مظلوم و محاکمه ظالم آگاهید. از این رو از شما می خواهم که برای روشن شدن افکار عمومی و در راستای انجام تکلیف شرعی و قانونی تان دستور پیگیری اسنادی را بدهید که تاکنون ارائه شده است. و در این مسیر از غالب شدن فضای ارعاب و زد وبند ممانعت به عمل آورید و
نگذارید که نیروهای مسلح و شبه نظامی بعد از فرمانروایی بر عرصه سیاست و طبابت، به فکر دخالت در کار قضاوت بیافتند و قله ای دیگر را به مفتوحات خود از پس انتخابات ریاست جمهوری دهم بیافزایند و کار را از این که هست خراب تر سازند. همچنین به شما توصیه می کنم تا در این فضا که مطبوعات آزاد به لطف دادستان معزول، در محاق توقیف فرو رفته اند مگذارید که برخی مطبوعات و قلم به دستان که به زعم خود درکار حمایت از اسلام اند و به زعم ما اما در مسیر اهانت به اسلام، بیش از این در حاشیه ای امن، دریده سخن بگویند و عدالت خواهی را به محاق برند و آرزویی دست نیافتنی جلوه دهند و گاهی با زبان ارعاب و گاهی نیز به زبان اهانت، چهره های انقلاب را هدف هتاکی خود سازند. همچنین مگذارید که دروغگویی و جعل سند چنان رایج شود که رسانه ملی کشور با تولید و پخش دوباره ی سناریوهایی نظیر سناریوی ترانه موسوی قلابی، روند حقیقت یابی را مخدوش سازد و ابهام ها و مسائلی جدید بیافریند و سنگ هایی در چاه بیاندازد که بیرون آوردن هریک از آنها همچون ماجرای ترانه موسوی از عهده صد عاقل نیز برنیاید.

جناب آقای لاریجانی

شما هیاتی را تشکیل دادید تا به رخدادهای ناگوار پس از انتخابات و ظلم هایی که شده است رسیدگی شود و آقای خلفی به عنوان نماینده شما در کمیته پیگیری، به نقل از شما مدعی بود که جنابعالی گفته اید باید به شکایات و گزارش ها تا نهایت ماجرا، رسیدگی شود. اما پرسش من این است که آیا با وجود این تهدیدها و توهین ها و ارعاب ها رسیدگی به فجایع و شکنجه های پس از انتخابات ممکن خواهد بود؟ پاسخ این پرسش بر شماست اما این را بدانید که مهدی کروبی همچنان اصرار بر پیگیری حقوق مظلومان دارد، باشد که نشان داده باشد این ابزارهای نخ نما شده اگر بر کسانی نیز کارساز باشد، بر او کارساز نیست و او همچنان با قدرت و محکم در میدان ایستاده است و نمی گذارد عده ای تازه به دوران رسیده، چوب حراج بر سرمایه نظام و امام و کشوری بزنند که حاصل یک انقلاب مردمی و خون شهیدان بسیار است.

با آرزوی توفیق شما در امر قضا

21 رمضان1430
مطابق با 20 شهریور1388

مهدی کروبی

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

اظهارات مشکوک مشایی در معارفه وزیر جدید علوم (دکتر ! کامران دانشجو) ، درباره حذف خدا و درخواست مدرک از امام زمان

به گزارش خبرنگار مهر، اسفندیار رحیم مشائی سه شنبه شب در مراسم تودیع محمد مهدی زاهدی و معارفه کامران دانشجو وزرای علوم دولتهای نهم و دهم در دانشگاه شهید بهشتی و در بخشی از سخنانش با اشاره به اینکه علم از جنس نور است، در سخنانی قابل تامل گفت: "نمی خواهم فلسفی صحبت کنم ، ذوقی می گویم. خداوند به انسان بدهکار نبود که او را آفرید. ظاهرا خداوند به خودش بدهکار بود که انسان را آفرید. دلش خواست شناخته شود. یک کسی را باید خلق می کرد که بتواند بشناسد. انسان اهمیتش به همین علم است. اگر علم را برداریم انسان حذف می شود. انسان را که حذف کنیم ، دیگر نیازی به حذف خدا نیست ، زیرا خدا دیگر خودش حذف شده است."ا

مشاور رئیس جمهور ، در بخش دیگری از سخنانش در تاکید مجدد بر علم ، گفت: "امام عصر (عج) پیامبر نیست که کسی از او معجزه بطلبد. قبول. اما اگر کسی امروز بیاید برای ایفای ماموریت تاریخی خود که هزار و چند صد سال از بروز و ظهور او گذشته است ، آیا بشریت از او سند و مدرکی نخواهد خواست؟! حتما خواهد خواست. فکر کرده ام که اگر امام عصر امروز، فردا، 10 سال دیگر، صد سال دیگر یا ... بیاید آیا بشریت از او حجت طلب نخواهد کرد؟ بعید است که طلب نکند. اما آن حجت چیست؟ فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که اگر بشریت از او حجتی طلب کند، "دانش" طلب خواهد کرد."ا

وی در ادامه گفت: "بشر برای اثبات حجیت و سندیت نسبت به ادعای امام عصر (عج)از او دانش طلب خواهد کرد(!) دانش 27 واحد است. دو واحد تا زمان او است. معادله رشد دانش هم اهل ریاضیات می دانند که خطی نیست و دانش هر چه هست مربوط به اواخر است یعنی فقط کافی است آن حضرت یک واحد علم را عرضه کند که آن یک واحد علم به هیچ وجه قابل مقایسه با تمام ظرفیتهای علمی تاریخ بشریت نیست."ا

مشائی همچنین درباره تغییر وزیر علوم، تحقیقات و فناوری گفت: اگرچه واگذاری مسئولیت وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به فردی دیگر به ظاهر یک تغییر است اما این ، جز تجدید نیرو و نفس نیست. دکتر زاهدی و دکتر دانشجو دو هم فکر، هم رای، هم عقیده و هم باور هستند که در یک مسابقه دو امدادی با نیروی جدیدی مسیر را با سرعت ادامه می دهند.ا



مشاور رئیس جمهور با بیان اینکه باید در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری قبل از هر چیزی ساحت علم تقدیس شود، گفت: باید از مسیر علم عبور کنیم و راه دیگری نیز وجود ندارد. امیدواریم که این تجدید نفس و تجدید نیرو نیز فرصتی برای شکوفایی بیشتر باشد.ا


رحیم مشائی با بیان تعاریفی از وزیر علوم، تحقیقات و فناوری دولت نهم اعلام کرد: قطعا در روزها و سالهای آینده زمینه های فراوانی برای بهره جویی دولت و دولتهای آتی از محمد مهدی زاهدی وجود خواهد داشت.ا

رئیس دفتر رئیس جمهور درباره علت عدم حضور رئیس جمهور به عنوان یک چهره دانشگاهی در مراسم تودیع و معارفه وزیر علوم، تحقیقات و فناوری گفت: رئیس جمهوری امکان حضور در کلیه مراسم تودیع و معارفه ها را نداشت و بدون اینکه خود وی انتخاب کند، شرکت در مراسم تودیع و معارفه مسئولان برخی دستگاهها بر عهده رئیس جمهوری قرار داده شد.ا

وی افزود: اگر شخص رئیس جمهوری خود انتخاب می کرد که در مراسم تودیع و معارفه کدام وزارتخانه شرکت کند به طور تقریبا قطعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را انتخاب می کرد زیرا تعلقش بیش از هر حوزه ای به حوزه دانشگاه است و بسیار حساس و علاقمند به مسائل علمی و امور دانشگاه و دانشجویان هستند.ا

به گزارش مهر ، مراسم تودیع و معارفه وزرای علوم دولتهای نهم و دهم با حضور دکتر حداد عادل، ، حجت الاسلام محمدیان و روسای دانشگاهها و مراکز پژوهشی برگزار شد و هیچ یک از حاضران به سخنان وی انتقاد نکرد.ا





بیانیه شماره 12 مهندس موسوی: مراقب باشيد آنها شما را تحريك نكنند و به هنگام نابود كردن خود به كاشانه و كشورتان لطمه نزنند



بسم الله الرحمن الرحیم

خبر دستگیری برادران عزیز آقایان دكتر سید علیرضا بهشتی و مهندس مرتضی الویری مسئولان كمیته پیگیری امور آسیب دیدگان حوادث ایام اخیر و سردار مقدم مسئول كمیته ایثارگران ستاد انتخاباتی اینجانب موجی از شگفتی و ابهام در دلبستگان به نظام اسلامی ایجاد كرده است. آنان به بند كشیده شده اند در حالی كه جرمی جز پیروی از راه انقلاب و دفاع از اجرای عدالت در مورد خون‌های به‌ناحق ریخته شده و كمك به خانواده بی گناهانی كه پس از انتخابات به زندان افتاده اند ندارند. آنان اینک در زندان به سر می‌برند در حالی که عاملان فجايع اخير آزادند و مسئولان ادعا مي‌كنند حتما به جنایاتي كه رخ داده است رسیدگی خواهند كرد. آیا با از بین بردن اسناد جنایت و در بند کردن کسانی که حقوق قربانيان را پیگیری می‌کردند این کار را انجام مي‌دهيد؟
المرء یحفظ فی ولده. حرمت انسان‌ها در فرزندانشان پاسداری می‌شود. مردم اینك از مدعیان پرچمداری انقلاب اسلامی می پرسند حرمت شهید مظلوم انقلاب آیت الله دکتر بهشتی را در خاندان او چگونه رعایت کرده‌اید؟
مردم ایران!
کاملا پیداست که تلاش‌های شما برای بازگرداندن آرامش به جامعه قرار نیست با پاسخی خردمندانه روبرو شود. روزهايي خطير در پيش‌رو قرار گرفته است. دستگيري كسانی چون دكتر بهشتي يك نشانه است كه از حوادثي سهمگين‌تر خبر مي‌دهد. اما باطل رفتني است و آن چيزي كه به مردم سود مي‌رساند باقي مي‌ماند. و اما ما ينفع الناس فيمكث في الارض. آرامش و هوشياري خود را حفظ كنيد. سلسله حوادث جديدي كه آغاز شده است به مانند ديگر تحركات كور اين ايام براي مخالفان شما جز خسارت باقي نخواهد گذاشت. مراقب باشيد كه آنها شما را تحريك نكنند و به هنگام نابود كردن خود به كاشانه و كشورتان لطمه نزنند.
اينجانب به ویژه هتك حرمتي كه از بهشتي مظلوم شده است را به فرزندان آن شهيد و شاگردان و پيروان و دوستداران او و تمامي دلبستگان به انقلاب و اسلام تسليت مي‌گويم و از خداوند آرزومندم ضايعه‌اي كه با اين عمل در قلب مردم ما ايجاد شده است با جاودانه كردن آبروی این خاندان جبران شود.

مير حسين موسوي

۱۳۸۸ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

مردم ایران هشدار


حکومت کودتا به زودی قصد دستگیری آقایان مهندس موسوی و کروبی را دارد تا به خیال خود کودتا را کامل کند و به رهبری جنبش سبز ضربه بزند.
در این صورت مردم ایران تا آزادی همه زندانیان سیاسی به خیابان ها خواهند ریخت و رهبری جنبش سبز در غیاب آقایان موسوی و کروبی و خاتمی به خارج از کشور منتقل خواهد شد، تا خواب راحت را از استبداد بگیرد.

17 شهریور
سه شنبه، ساعت 12 شب

علیرضا نوریزاده
محسن سازگارا
محسن مخملباف

برای رفع فتنه


رفیق خوب به این می گویند، آدم باید رفیقی داشته باشد که وقتی همه دنیا تنهایش گذاشتند، باز هم رفیقش را ول نکند، واقعا چاوز رفیق بی نظیری است، وقتی صدام حسین تنها مانده بود و هیچ کس را نداشت، همین چاوز تا فهمید که شیعیان عراق و کردها را کشته است، فورا به دیدارش رفت. همین چاوز وقتی فهمید تورم در حکومت رابرت موگابه به 56 هزار درصد رسیده و موگابه ادعا کرده جانشین خداست، فورا سراغش رفت و نگذاشت تنها بماند. همین چاوز رفیق باز وقتی متوجه شد که فیدل کاسترو افتاده به بیمارستان و چنان قاطی کرده که ممکن است فضای سیاسی کوبا را باز کند، بلافاصله رفت به عیادتش و به اون نشان داد که فیدل تنها نیست و هیچ لزومی ندارد که بخاطر احساس تنهایی فضا را باز کند.

همین چاوز عزیزوقتی متوجه شد شورشیان فارک برای مبارزه با دولت کلمبیا هروئین قاچاق می کنند، فهمید که نباید رفقایش را تنها بگذارد و رسما از آنها حمایت کرد و گفت آنها رفیق ما هستند، تروریست نیستند. و همین چاوز پیرهن قرمز وقتی یقین کرد که پوتین رئیس مافیای روسی است، و همه دنیا پوتین را تنها گذاشتند، فورا به دیدارش رفت. به این می گویند رفیق خوب، همین چاوز برای هفتمین بار درست در زمانی که همه دنیا دولت احمدی نژاد را تنها گذاشتند و مطمئن شد که در ایران تعدادی کشته شده اند و کودتا شده، فهمید که احمدی نژاد واقعا برادرش و آقای خامنه ای حداقل عمویش است، اگر پدرش نباشد.

رفیق خوب در این دنیای دون و پست، خودش نعمتی است. آدمی که ماه رمضان که همه خارجی ها می دانند نباید به کشورهای اسلامی سفر کنند، برای هفتمین بار خودش را به تهران رسانده، و بخاطر رفیق اش به مشهد رفت، آن هم در زمانی که آیت الله منتظری و صانعی و امینی و جوادی آملی و رفسنجانی حق بیرون آمدن از خانه شان را ندارند. به زیارت امام رضا رفت و نزدیک بود با طناب خودش را به ضریح ببندد تا مسلمان بشود و رفاقتش را با برادری عوض کند. از همه اینها گذشته نه تنها به زیارت حرم رفت، بلکه افطار هم کرد و نه تنها افطار کرد، بلکه وعده ظهور امام زمان را هم داد. دیگر از یک رفیق چه می خواهیم؟ این رفیق مان که از کمونیسم بریده است، از هر جای دیگر هم لازم باشد می برد. پزشک که داریم، بیمارستان هم که داریم، یک شهادتین بگوید، ختنه سورانی برایش بگیریم و تمام کنیم برود. مردم خودمان که از دین برگشتند، حداقل یک نفر را مسلمان کرده باشیم.

من که هرچه عقلم را بکار گرفتم که بفهمم حالا چه وقت آمدن است، نفهمیدم. آیا می خواست به دولت احمدی نژاد رای اعتماد بدهد؟ آیا می خواست به جای صد نفر از رهبران دنیا که پیروزی رئیس جمهور تقلبی را تبریک نگفتند، صد تا تبریک به رهبر و رئیس جمهور بگوید؟ می خواست به عنوان لباس شخصی به خیابان برود؟ می خواست شب های قدر را قرآن به سر بگیرد و دعای ابوحمزه ثمالی و جوشن کبیر بخواند؟ می خواست مموتی و وحیدی را بگذارد توی چمدانش و قاچاقی ببردشان نیویورک؟ واقعا چه قصدی داشت؟ من که نفهمیدم. فقط همین که متوجه شدم که احتمالا قرار است از این به بعد مراسم شب قدر و روز قدس و دهه فجر را در کاراکاس برگزار کنند که هم مراسم برگزار شود و هم سبزها روزگار دولت را قهوه ای نکنند، و در عوض در تهران هم امت حزب الله بولیواراللهی بشوند و سالگرد کودتای چاوز را جشن بگیرند و مردم کاراکاس راحت باشند.

فرمانده سپاه گفته بود که ناآرامی های انتخابات " فتنه" ای بزرگتر از آن بود که بشود اسمش را بحران گذاشت، احتمالا چاوز برای رفع فتنه آمده است و حدس می زنم با جشن ختنه سوران هوگو جان، رفع فتنه از عالم بشود. فعلا که به نظر می رسد چاوز قصد دارد در کاراکاس حسینیه دائر کند، احمدی نژاد هم قرار است روی خرابه های کهریزک سالن رقص سالسا دائر کند تا بالاخره گرگها با هم برقصند.

گیلاس و شب قدر

اولی: شب قدر کجا بریم؟

دومی: بریم حرم امام مراسم احیا مثل پارسال.

اولی: مراسم لغو شده، امسال شب احیا حرم تعطیله.

دومی: پس بزن بریم قم، آقای جوادی آملی مثل هر سال می آد.

اولی: اونم تعطیله، جوادی آملی هم ممنوعه، حرم حضرت معصومه هم خبری نیست.

دومی: پس بریم مشهد حرم امام رضا عزاداری کنیم.

اولی: اونجا هم امسال خبری نیست، امسال چاوز رفته حرم آموزش رقص سالسا می ده.

دومی: پس بشینیم خونه دو تا گیلاس بزنیم روشن بشیم.

... و گیلاس میوه ای است که برای دندان درد خوب است.

جنگ نرم یا جنگ سخت؟

برای چه می گوئید جنگ نرم؟ این جوری آدم صد برابر بیشتر می سوزد، بقول قاضی مرتضوی " تقواح" داشته باشید. جنگ به این سختی کجاش نرم است؟ به جان پدرتان که مثل فاطی رجبی قبولش ندارید قسم نمی خورم، به جان امام هم قسم نمی خورم، او هم که مورد قبول تان نیست. به جان حضرت علی هم که شب قدرش را برگزار نمی کنید قسم نمی خورم، به جان حضرت معصومه هم که فعلا تحت اشغال است قسم خوردن جایز نیست، به جان امام رضا هم که فعلا دولت آنجا توی حرم اش با چاوز بست نشسته چه قسمی بخورم؟ به جان خدا هم اگر قسم بخورم می خواهید بگوئید نمی شناسیمش، یکی که آشنا باشد را نام ببر.

به جان همین آقا، محض گل روی آقای جنتی، خودتان بگوئید، آیا شدید ترین و سخت ترین حمله اسرائیل به غزه و لبنان در عرض یک هفته، هفتاد کشته و چهار هزار نفر اسیر داشته؟ این کجاش نرم است؟ حالا ما دست مان خالی بود، نرم بودیم، شما که نرم نبودید. فرضا اگر ده هزار نفر مردم بیگناه توی خانه نشسته باشند، ده تا هواپیما بمب روی سرشان بریزد، بیشتر از هفتاد نفر کشته می شوند؟ چون مردم بمباران می شوند و دست شان خالی است باید بگوئید جنگ نرم؟ با این حساب بمباران شیمیایی حلبچه هم جنگ نرم بود. جهت اطلاع در کل عملیات سنگین 33 روزه اسرائیل 250 نفر از حزب الله کشته و 13 نفر از آنها اسیر شد، در عملیات هفت روزه تهران 70 نفر کشته و چهار هزار نفر اسیر شدند. چطور جنگ لبنان سخت است، جنگ تهران نرم است؟ حالا که می زنید، حالا که می کشید، حداقل اسمش را نگذارید جنگ نرم.

ای خس و خاشاک! یارو تنش می خاره

حالا هی ما هیچ چیز نمی گوئیم، طرف کری می خواند. انگار یادش رفته که وقتی سبزها آمدند توی نمازجمعه و توی خیابان، مموتی و برادران داشتند پوشک عوض می کردند. عزیز من! پسر جان! نابغه! آدمی که پایش لخت است، از روی آتش نمی پرد. برای چی زیر آتش را زیاد می کنی، خودت می سوزی. شاه هم که نیستی بروی مصر و پاناما. چاوز هم روز مبادا ممکن است ماچت کند، ولی اقامت کاراکاس به تو نمی دهد. این جوری حرف نزن، یک بار گفتی خس و خاشاک، یک هفته توفان شده بود که فرمانده سپاه گفته بود که کلمه بحران برایش کوچک بود و رهبری گفته بود آبروی ما در جهان رفت. یکی دو ماه در چاهک را گل بگیر، به نفع خودت است. احمدی نژاد دیروز گفت: " عده ای فریب خوردند و به خیابان آمدند و سروصدا کردند." من که نظر خاصی ندارم، ولی اگر کسی خواست بزند توی دهانش از طرف من هم بزند.

خوابگاه و تانک

اعلام وضعیت قرمز! این دفعه فکر کنم می خواهند با تانک و خمپاره و ب 52 و بمب ناپالم به کوی دانشگاه حمله کنند. همه خوابگاه ها را ترک کنند و به پناهگاه هم نروند، چون آنجا هم شناسایی شده، سریعا بروید به کوهستان. چون به نظر می رسد که وزیر جدید علوم مقاصد بدی دارد. کامران دانشجو، وزیر علوم گفت: " وظیفه داریم سطح سیاسی دانشجویان را رشد دهیم." دانشجویان اعلام کردند، دست شما درد نکند، بگذارید بچه های سطح قبلی از زندان آزاد بشوند، بعدا بالا ببرید.

۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

حضرت آيت الله العظمی صانعی در ديدار برخی از اعضای دفتر تحکيم وحدت: نخبگان جامعه نبايد زير بار ظلم بروند


"اميدوارم جامعه ما به جايی برسد که نخبگان آن، کسانی باشند که نه زير بار ظلم بروند و نه حاضر بشوند به ديگران ظلم کنند و نه راضی به ظلم باشند".

حضرت آيت الله العظمی صانعی در ديدار برخی از اعضای دفتر تحکيم وحدت با معظم له ضمن بيان مطلب فوق اظهار داشتند: "امروز آگاهی دادن به افراد جامعه بسيار مهم است، نبايد شرائط به گونه ای بشود که ما همين طور سکوت کنيم خصوصاً جايی که بحث حقوق مردم مطرح است. چرا که حق الناس غير از حق الله است. در حق الله لازم نيست آدم دنبال آن برود و فحص و جست و جو نمايد. آقا می خواهد نماز بخواند حال اين که آيا وضو دارد يا ندارد لباسش پاک است يا نجس، با اين که ممکن است تو واقعيت امر را بداني، اما اعلام لازم نيست. اما در حق الناس اين گونه نيست وظيفه داريم دنبال حقوق مردم باشيم و نگذاريم حقوق مردم ضايع شود".

اين مرجع عالی قدر در بخش ديگری از سخنان خود، با اشاره به شرائط و اوضاع سياسی جامعه و اظهار تأسف از ايراد اتهامات دروغ به برخی از چهره های سياسی و انقلابی نظام اظهار داشت: " دروغ گو و دروغ پرداز در پيشگاه خداوند متعال مطرودند و مردم نبايد به سخنان دروغ گوش بدهند. اگر در روايات آمده است که بوی تعفن دروغ تا آسمان هفتم بالا می رود، اين روايت مال دروغ آن فردی نيست که مثلاً به دروغ بگويد چرخ ماشين فلانی پنچر شده، بلکه مقصود، آن دروغ و گناهی است که حيثيت و آبروی مردم را می برد. بوی تعفن اين دروغ ا ست که تا آسمان هفتم بالا می رود".

ايشان افزودند: "تهمت و دروغ بستن به شخصيت های انقلابی اين نظام است که بوی تعفنش تمامی عالم را می گيرد؛ چرا که تهمت زدن به اين افراد در واقع تهمت زدن به کل نظام و انقلاب است تهمت به همه آنهايی است که برای اين نظام و انقلاب زحمت کشيده اند و حافظان و پاسدار اين نظام هستند".

آيت الله العظمی صانعی در ادامه و با بيان اين که ايمان شخصيت های انقلابی سبب شده که علی رغم اين همه تهمت ها و دروغ ها از منافع مردم دفاع کنند، فرمودند: "برخی با اعمال فشارها می خواهند که ديگر کسی به فکر مردم و دفاع از منافع مردم نباشد، لکن تا زمانی که فرزندان متعهد و متدين انقلاب، همچون کروبی ها مصمم به دفاع از حقوق مردم می باشند، آنها نمی توانندبه اهداف شوم خود برسند «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِينَّهُمْ سُبُلَنَا» ".

معظم له در ادامه و با اشاره به يکی از ادعيه ماه شريف رمضان:«اللهم ادخل علی اهل القبور السرور...» فرمودند: "در اين دعا طلب ادخال سرور برای همه اموات است نه مرده های اين قبرستان و آن قبرستان. مقصود از «اللهم فک کل اسير» آزادی تمامی اسرای عالم است. مقصود از «اللهم اغن کل فقير» يعنی شرائطی فراهم شود که همه آنهايی که در جهان، زير خط فقرند، از اين وضعيت رها شوند. نکته ای که از اين دعا می شود استفاده کرد اين است که انسان بايد همتّش عالی باشد؛ هيچ گاه در اهدافمان به کم قانع نشويم، بلکه بايد تلاش کنيم که برسيم به آن قلّه هدف. توجه داشته باشيد که جباران و جنايتکاران (مگر اين که توبه واقعی بکنند) هيچگاه نمی خواهند ملت ها به خواسته هايشان برسند. آنها ملت ها را برای اين می خواهند که در دنيا از آنها استفاده کنند".

شاگرد انديشمند حضرت امام (سلام الله عليه) با اشاره با سيره سياسی امام در عدم اتکا به قدرت های شرق و غرب فرمودند: "سرّ اين که امام (سلام الله عليه) به آنها اعتماد نداشت و سراغ آنها نمی رفت اين بود که می ديد و می دانست آنها برای ملت کاری نخواهند کرد. آنها منافع خود را می خواهند و کاری به ما ندارند و هر کجا منافعشان تأمين شد همان جا می مانند".

حقوق خود را بدانیم، سلسله مقالات حقوق بشر به زبان ساده - بخش نخست

بخش اول

مقدمه

کمیته گزارشگران حقوق بشر - قرار است در این کتابچه از «حقوق بشر» سخن بگوییم. به شما حق میدهیم که همین ابتدای کار کمی بیاشتیاقی نشان دهید. «حقوق بشر» از جمله موضوعاتی است که در نگاه اول یک مقوله پیچیده به نظر میآید. اتفاقا به همین دلیل است که میخواهیم ابتدا چند مثال برایتان بزنیم تا شاید با مقایسه و دقت به آنچه در اطراف مان میگذرد، کمی از دشواری ظاهری حقوق بشر برای شما کم کنیم:

§

«رویا» یک دختر معمولی از خانوادهای متوسط است که در کتابخانهای در حوالی میدان انقلاب تهران کار میکند. لباسهای او معمولا عادی و مانند دیگر دختران است اما با این حال رویدادی را برای مان تعریف کرد که شاید برای شما هم خواندنی باشد. او گفت که چند روز پیش، وقتی که با همین پوشش معمولی در حال بازگشت از سر کارش بود، حوالی میدان انقلاب، در حالی که تعداد زیادی پلیس آنجا حضور داشت، یک مامور پلیس زن او را با خشونت صدا زد و با فریاد اینکه «تو خجالت نمیکشی؟» او را مورد خطاب قرار داد. رویا فکر نمیکرد پلیس با او باشد اما چند لحظه بعد همان پلیس به رویا حمله کرد و در حالی که او را به سمت مینی بوسی هول میداد با توهین به او گفت: «کثافت این چه وضع بیرون آمدن است؟»
لحظهای بعد رویا خودش را در میان سایر مسافران مینی بوس یافت که آنها نیز لباسهایی کم و بیش مثل او پوشیده بودند و برخی شان مشغول گریه کردن بودند. رویا خیلی از این برخورد ناراحت بود اما گریهاش نگرفت. پلیس رویا و سایر زنان و دختران را بعد از نیم ساعت به سوی مرکز بازداشتگاه نیروی انتظامی برد و آنها را به اتهام "بد حجابی" به طور موقت زندانی کرد.
خلاصه اینکه آنها شب را در همان بازداشتگاه کثیف و با متهمین دیگری که برخی دزد، یا معتاد به مواد مخدر بودند، گذراندند و روز بعد به دادگاه برده شدند که قاضی پس از یک سوال و جواب یک دقیقهای، آنها را با توجه به اینکه سابقه دارند یا نه، به خاطر بد حجابی، محکوم کرد. حکم رویا پس از این محاکمه کوتاه مدت، البته بدون گوش کردن به اعتراضهایش، جریمهای صد هزار تومانی بود.
البته رویا کمی هم شانس آورد. اول اینکه چون سابقهای نداشت فقط به جریمه محکوم شد و گرنه، مریم دختری که گویا دومین باری بود که دستگیر میشد، به ۱۰ ضربه شلاق به علاوه جریمه مالی محکوم شد.
شانس دیگر رویا این بود که پدر و مادر او به دخترشان آنقدر اطمینان داشتند که صبح وقتی در دادگاه دخترشان به جریمه محکوم شد، سریع این پول را پرداخت کردند و دخترشان را آزاد کردند. «ستاره»، دختر دیگری بود که چون پدر و مادرش بازداشت او را مترادف با «بی آبرویی» برای خودشان میدانستند، حاضر نشدند حتی برای آزادی دخترشان به دادگاه بیایند و چون او جریمهاش را نپرداخت باید به آن بازداشتگاه کثیف باز میگشت.

اما شانس سوم رویا هم این بود که در همان یک شب بازداشتاش، مشکلی برایش پیش نیامد. چون رویا در بازداشتگاه دید که در همان چند ساعت، برخی از دختران همراه او با چند متهم معتاد طرح دوستی ریختند و شروع به کشیدن سیگار و حشیش کردند. این کار میتوانست به اعتیاد این دختران جوان بیانجامد.
این روایت کوتاه رویا را در شرایطی برایتان تعریف کردیم که حتما شما هم با ما هم عقیدهاید که این نوع برخورد با زنان و دختران کشور ما، «پدیده نادری» نیست. معمولا هر روز در خیابانهای شهر یا محله مان شاهد این گونه برخورد و بازداشت دختران و زنان هستیم؛ حتی خیلی از ما این موضوع را از نزدیک لمس کردهایم و یکی از اعضای خانواده مان به همین اتهام بازداشت شدهاند.
لازم است به یادتان بیاوریم که همه این ماجراها مانند روایت بازداشت رویا تنها با پرداخت یک جریمه مالی ساده پایان نمییابد بلکه گاهی ماجرا «خیلی دردناک» به آخر میرسد. مثلا مهرماه ۱٣۸۶، یک دختر خانم پزشک که با نامزدش در پارکی در شهر همدان قدم میزد، بازداشت شد و پس از تعرض به وی، در بازداشتگاه به طرز مشکوکی به قتل رسید که پرونده این قتل مشکوک، هنوز در مراحل رسیدگی است.
به مثال دیگری توجه کنید:
§
در یکی از بن بستهای خیابان شهید عباسپور مشهد، مقابل خانهای، پردههای سیاهی با پیامهای تسلیت نصب شده که خبر از مرگ کسی میدهد. با خواندن متن پردهها، متوجه میشوید که فرد فوت شده، یک جوان ۱۸ ساله به نام «مهدی» است. مهدی تنها پسر خانوادهای بوده که پدر و مادر آن کارمند دولت هستند و چند روز پیش در زندان شهر مشهد، مهدی اعدام شد.
ماجرای این مرگ از آنجا آغاز شد که در پاییز ۱٣۸٢ وقتی مهدی نوجوانی ۱٣ ساله بود در راه مدرسه، متوجه دعوای دو همکلاسی خود میشود. او به سوی شان میرود و سعی میکند آنها را از هم جدا کند اما پس از اینکه مهدی، بهروز (یکی از طرفین دعوا) را به سویی هل میدهد، بهروز تعادلش را از دست میدهد و با سر به درختی در کنار خیابان برخورد میکند که همین حادثه منجر به ضربه مغزی و مرگ او میشود. پس از این واقعه، او بازداش میشود و پس از اینکه مدتی در زندان کودکان نگه داری میشود، همزمان با پانزده سالگیاش، دادگاه شهر مشهد مهدی را به عنوان قاتل بهروز به اعدام محکوم میکند و سایر مراجع قضایی نیز در پایتخت، این حکم او را تایید میکنند. با اینکه در تمام دنیا اطفال و نوجوانان «مسوولیت جزایی» ندارند اما قوه قضاییه ایران چند روز پیش، زمانی که مهدی به سن ۱۸ سال رسید، او را اعدام کرد.
«آیا هیچ راهی وجود نداشت که جلوی این اعدام گرفته شود؟» این سوال را مادر مهدی که در این چند سال همه موهایش سفید شده، میپرسد. اوهمچنین میپرسد: «همه ما میگوییم بچهها هنوز عقل شان کامل نیست، حتی دین اسلام، بلوغ پسران را ۱۵ سال تمام میداند؛ پس چطور است که بچه من را بخاطر اشتباهی که در ۱٣ سالگی مرتکب شده، اعدام میکنند؟»
سوال او درست است. امروز در بسیاری از کشورهای توسعه یافته، بچههای زیر ۱۸ سال حتی درصورت ارتکاب جرایم خطرناک، به خاطر نداشتن «مسوولیت کیفری» به اعدام محکوم نمیشوند.
مثالهایی که خواندید تنها نمونههایی هستند که در آنها بخاطر «رعایت نشدن حقوق بشر»، آسیبهایی به افراد و جامعه وارد شده که متاسفانه گاهی در نهایت، به مرگ افراد منتهی شده است. شما چه مواردی را میتوانید به لیست این مثالها اضافه کنید که در آنها حقوق انسانها رعایت نشده و بقول معروف، «نقض حقوق بشر» اتفاق افتاده است؟ با هم چند مورد دیگر را به یاد بیاوریم:
* ورود بدون اجازه پلیس به حریم منازل به دلایلی مثل ضبط ماهواره
* برخورد گروههای فشار دولتی به تجمعها، سخنرانیها و مراسمهای سیاسی
* بازداشت خودسرانه فعالان دانشجویی و روزنامه نگاران
* زیر پا گذاشتن حقوق زنان و نوجوانان
* بازداشت و زندانی کردن اقلیتهای مذهبی مثل یهودی، مسیحی، زرتشتی و بهایی (البته یهودیها، مسیحیان، و زرتشتیها در مجلس نماینده دارند و در قانون اساسی به رسمیت شناخته شدند. ولی بهائیان به شدت در مضیقه هستند و حتی به نام اقلیت دینی پذیرفته نشده اند).
* برخورد قهرآمیز با قومیتهایی مانند کرد، آذری، بلوچ یا عرب
* رعایت نکردن حقوق کارگران زحمتکش و ...
غیر از این لیست میتوانیم ما هم به سوالات مادر مهدی، مواردی را اضافه کنیم و بپرسیم:
چه کار کنیم که نیروی انتظامی به خود اجازه ندهد خودسرانه با دختران و زنان به بهانه بد حجابی برخورد کند؟ چه کار کنیم تا اگر پلیس بزور خواست وارد حریم منزل مان شود اجازه ندهیم؟ چگونه به فعالان حقوق بشر کمک کنیم تا در کشور ما به کارگران، معلمان و پرستاران ظلم نشود؟ حقوق قومیتها و اقلیتهای مذهبی رعایت شود؛ نوجوانان اعدام نشوند و ....
به عبارتی، اگر وقتی فرد یا ملتی «توسری خور» باشد، افراد یا حکومت به خود اجازه میدهند با او با زبان زور سخن بگویند. بنابراین اولین قدم برای داشتن زندگی مدرن و آزاد این است که این احساس ضعف را از خود دور کنیم. در گام دیگر شاید بهتر باشد حق مان را بشناسیم و بدانیم چگونه باید از آن دفاع کنیم.
لازم است همه ما یک بار دیگر به اطرافمان با دقت بیشتری بنگریم، قوانین را از نو بخوانیم و البته نسبت به حقوقی که قانون برایمان در نظر گرفته بیتفاوت نباشیم. بسیار پیش آمده که ما در جاهایی از حق مان میگذریم در حالی که این کار نه تنها فایدهای برای جامعه و خودمان ندارد بلکه به «سوءاستفاده کنندگان» از قانون «اجازه» میدهد بر فعالیتهای غیر قانونی خود بیفزایند. تصور کنید اگر یک مامور بهداشت هر روز به مغازهها مراجعه کند و مطالبه «پول زور» نماید، این حقتان است اگر به شما مراجعه کرد ابتدا از او بخواهید «کارت شناسایی» اش را به شما نشان دهد. اگر هم خیال شما به عنوان یک کاسب درستکار، جمع است، این حق شماست که به او پولی ندهید. شک نکنید اگر امروز به هر دلیلی به او باج دادید، او حتما فردا هم جلوی مغازه شما سبز خواهد شد.
بنابراین از شما دعوت میکنیم تا با خواندن این کتابچه بیشتر با حقوقتان آشنا شوید و بیاموزید اگر حقوقتان رعایت نمیشود، چگونه میتوانید آن را بدست آورید. حتما شما هم با ما هم عقیده هستید که «حق گرفتنی است و به کسی حق او را دو دستی تقدیم نمیکنند». بنابراین با هم در این کتابچه تمرین خواهیم کرد که علاوه بر گرفتن حقمان، چگونه میتوانیم به دیگران نیز در دستیابی به حقشان کمک کنیم.

پایان بخش اول

http://chrr.us/spip.php?article5449

هشتمین سالگرد شهادت احمد شاه مسعود


حمد شاه مسعود فرزند دوست محمد يكی از افسران عالی رتبه پوليس دردهم سنبله سال 1332 خورشيدی در دهكدهء جنگلك بازارك پنجشير زاده شد . در پنج سالگی شامل مكتب شد و تا صنف دوم در مكتب بازارك درس خواند. وقتی پدرش به حيث قوماندان ژاندارم پوليس هرات مقرر گرديد او صنف سوم و چهارم را در مكتب موفق هرات خواند. مسعود آموزش های نخستين د ينی را نزد ملا امام مسجد جامع هرات فرا گرفت . پس از تقرر پدرش در كابل او شامل ليسه استقلال گرديد و تعليماتش را در همان ليسه به پايان برد. مسعود كه از همان آغاز طفوليت آثار و علايم استعداد بلند درسیمایش نمايان بود، پس از صنف دهم در مكتب هم به حيث شاگرد ممتاز شناخته شد. زبان مادری اش فارسی بود درپهلوی آن به زبان پشتو، اردو و فرانسوی روان صحبت ميكرد. او به زبان عربی نيز آشنايی داشت . مسعود: « برای من شمال و جنوب، فارسی و پشتومطرح نيست، ما ميتوانيم در خانهء مشترك خود به هر زبانی با هم حرف بزنيم .» مسعود علاقهء فراوانی به سپورت داشت و جوانان و نو جوانان همسن و سالش را نيز به سپورت تشويق ميكرد. هنوز چهارده سال داشت كه تيم واليبالی را در دهكدهء زادگاهش جنگلك ساخت و در رخصتی های تابستانی با تيم های واليبال قريه های ديگر پنجشير مسابقات دوستانه يی را برگزار ميكرد. قدرت اجرایی و داشتن دسپلين نه تنها او را عزيز و دوستداشتنی ساخته بود ، بلكه با اين عملكرد حيثيت رهنما و پيشگام را در ميان دوستان بيشمارش يافته بود . مسعود:« ما در كارته پروان زنده گی ميكرديم ، جاييكه در آن من دوستان خوبی داشتم. ما در حدود پنجاه تا شصت تن بوديم . در آن زمان من دانش آموز صنف هفتم ليسه استقلال بودم كه مسوؤليت آنها را به عهده داشتم.» [2] مسعود به ورزش های متنوع علاقه مندی داشت، كه بعد ها برای انجام همهء آن فرصت كمی داشت . ورزش های دوست داشتنی ا ش، فتبال ، اسپ سواری، آببازی و كاراته بودند. در تيم فتبال محلی يی كه در آن زمان در كارته پروان داشتند ، او نقش يك مربی فعال را داشت . علاوه بر آن مسعود عشق فراوانی به مطالعه و بازی شطرنج داشت. او بيشتر به خوانش سفر نامه ها و تاريخ علاقه مند بود . مسعود در عرصه شعر و سخن آثار پيشگامان ادبيات فارسی؛ چون : مولانا جلال ا لدين بلخی، سنايي غزنوي، بيدل و حافظ راميخواند و دوست داشت . مسعود:« اشعار حافظ را دوستدارم وآن راهميشه وبار بار ميخ

آیا مراسم درگذشت آیت الله طالقانی هم لغو می شود؟

چهارشنبه عصرمراسم سی‏امین سال درگذشت آیت‌الله طالقانی برگزار می‏شود، با توجه به لغو پی در پی مراسمی که می توانست میعادگاهی برای همراهان جنبش سبز باشد، می توان از این فرصت استفاده کرد و در سالروز فقدان مجاهدی نستوه، صدای جنبش سبز را بیش از پیش به گوش سردمداران حکومت کودتا رساند مراسم سی‏امین سال درگذشت آیت‌الله طالقانی اولین خطیب نماز جمعه تهران، به رسم هر سال، چهارشنبه عصر در حسینیه ارشاد برگزار می‏شود. به گزارش خبرگزاری ایلنا، مراسم سیامین سال درگذشت آیت‌الله سید محمود طالقانی، چهارشنبه عصر ساعت 4:30 در حسینیه ارشاد برگزار می‏شود. محمد بسته‌نگار داماد آیت‏الله طالقانی در گفت‌وگو با ایلنا، با اعلام این خبر از عموم مردم برای شرکت در این مراسم دعوت کرد. گفتنی است طی سی سال گذشته، همه ساله مراسم درگذشت اولین خطیب نماز جمعه تهران، در حسینیه ارشاد برگزار شده است.

وقتی اسکناس رسانه ی یک جنبش میشود + چندین نمونه از تصاویر اسکناسنویسی ها


وقتی یک جنبش اجتماعی، زنده باشد و در لایه های زیرین جامعه ریشه دوانده باشد، حتی اگر راه را برای بروز و ظهور آن ببندند، به هرحال راههایی برای عرض اندام و نمادهایی برای تجلی پیدا میکند. بدین ترتیب معترضان به کودتای انتخاباتی، در حالی که از تریبونهای رسمی تحقیر و تخریب میشوند و از رسانههای رسمی و متعارف محروماند، برای فعالیت و حضور خود به دهها راه مسالمتآمیز دیگر روی آوردهاند که یکی از آنها، شعارنویسی بر روی اسکناسهاست.

فریادی که از حنجرهی میلیونها هوادار موج سبز برخاست، از همان روزهای نخستین پس از کودتا، تنها بر گلو نماند، بلکه بر دیوارها و تابلوها و پلاکاردهای سرتاسر ایران نیز ثبت شد. در این میان، خلاقیت جنبش و جوانان فعال آن، همانطور که منتخب واقعیشان میرحسین موسوی تاکید داشت، پولهای کاغذی را نیز را به محملی برای ثبت شعارها و شنیدن و به گوش دیگران رساندن فریادها تبدیل کرد.

فریادهای «یاحسین میرحسین» و «مرگ بر دیکتاتور» که این روزها با پژواک صدای مظلومان و داغدیدگان جنایات اخیر درآمیخته است و در هر فرصتی که برای اعتراض فراهم میشود، به وفور شنیده میشوند، همچون نهال امید بر روی اسکناسهای در دست مردم نیز سبز شدند تا رفته رفته، بدون هیچ اعلام رسمی، صدها و هزاران اسکناس در شهرهای مختلف بین مردم دست به دست شوند و که رنگی از جنبش سبز بر خود دارند.

سبزها از این امتیاز استفاده کردند که اسکناسنویسیها به ندرت قابل پاک شدن است و نیز به سختی میتوان آنها را کنار گذاشت. بدین ترتیب اگر شعارنویسیها رفته رفته به یک بازی رفت و برگشت تبدیل شدهاند که معترضان مینویسند و عوامل کودتا پاک میکنند، اسکناسنویسیها رسانهای نافذتر و فراگیرتر به نظر میرسد که ممکن است در دست یا جیب هر ایرانی قرار گیرد، از شهرها و محیطهای بسته فراتر برود و صدای سبزپوشان و سبزاندیشان را به سراسر ایران، به ادارات و بانکها و خانوادهها و روستاها و ... برساند.

جالب است که در این جریان و ابتکار واقعا خودجوش مردمی، تنها به نوشتن شعار بر روی اسکناس بسنده نشده و اسکناس همچون رسانهای کوچک و آزاد انگاشته شده است. بر این اساس، سبزها با نوشتن سخنان کوتاه و گویایی از رهبران جنبش و مراجع و علمای اصلاح طلب، یا چاپ تصویر شهدای جنبش سبز بر روی پولهای کاغذی، صدای واقعی این جنبش را در برهوت رسانهای فعلی و در میان خبرپراکنیهای پر از دروغ رسانههای دولت کودتا، به گوش تک تک افراد این مرز و بوم، در شهرها و روستاها میرسانند.

جالبتر از این، خبرهای گویای آن است که برخی کارمندان بانکهای دولتی مامور شدهاند در صورت مواجهه اسکناسهای شعارنویسی شده که حجم بالایی را در چرخهی پولی بانکها به خود اختصاص میدهند، اقدام به مخدوش کردن این شعارها کنند. اما در مقابل این اقدام، اسکناسنویسان نیز در وبلاگهایشان آموزش میدهند که روی شعارهای نوشته شده بر روی اسکناسها چسب زده شود تا امکان مخدوش کردن آن از بین برود!

یکی از وبلاگها، چهار دلیل زیر را برای جدی گرفتن شعارنویسی بر روی اسکناس ارائه کرده است:
«۱- قابل اجرا برای همه است: تنها احتیاج به یک خودکار دارد و پول.
۲- بیخطر بودن: این حرکت هیچ ریسکی ندارد. اگر هم از کسی بپرسند که چرا روی پولت شعار هست، خیلی ساده میتونه بگه از یکی دیگه گرفتم و کار خودم نیست.
۳- پخش شدن در کل ایران: دست به دست در دست مردم و حتا خود کودتاچیان خواهد گشت، بدون احتیاج به هیچ گونه برنامهریزی و تلاشی.
۴-تاثیر گذاری قوی: چون پول رو نمیشه نابود کرد، و نمیشه مثل دیوار دوباره رنگش کرد و به حالت اول درآوردش. تنها کاری که کودتاچیان میتونن بکنن، خط زدن شعار هست که همچنان اثر آن باقی میماند. تصور کنید که هر اسکناسی که به دست میآورید، یک خطخوردگی روش باشه. خیلی وحشت برانگیز خواهد بود برای کودتاچیان و قوت قلب برای مردم.»

دلیل لغو مراسم شب های قدر در مرقد امام : نگرانی شورای عالی امنیت ملی از برگزاری تجمعات مردمی



یک منبع آگاه دلیل لغو مراسم شب های احیا در مرقد امام ( ره) را فشار شورای عالی امنیت ملی به تولیت حرم بنیانگذار جمهوری اسلامی اعلام کرد.
به گزارش نوروز، این منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود در ادامه افزود: شورای عالی امنیت ملی نگران برگزاری هرگونه تجمع اعتراض آمیز از سوی طرفداران میرحسین موسوی است و از آنجا که احتمال می رفت در شب های احیا حامیان موسوی در مرقد امام حضور یابند این مراسم با فشار به تولیت حرم لغو شد.
طیق روال سال های اخیر، در شبهای قدر مراسمی با حضور مردم و شخصیت های عالی رتبه نظام در مرقد امام ( ره) برگزار میشد، که سیدمحمد خاتمی و ناطق نوری سخنران دو شب از این مراسم بودند.
این منبع آگاه در ادامه گفتگوی خود با نوروز ضمن انتقاد از لغو این مراسم تصریح کرد: حجه الاسلام ناطق نوری از پس از انتخابات بنا ندارند در مراسم رسمی سخنرانی کنند. ظاهرا ایشان به مسائل رخ داده در روند انتخابات معترض هستند.
طی روزهای اخیر منابع خبری پیش بینی کرده بودند که در شب سخنرانی خاتمی جمعیتی بالغ بر 4 میلیون نفر در مرقد امام حضور خواهند یافت.
این منابع همچنین از اعمال فشار بر حجه الاسلام سید حسن خمینی برای لغوسخنرانی خاتمی در مرقد امام خبر دادند که در نهایت تولیت حرم امام ( ره) برگزاری مراسم شب های قدر در مرقد امام را منتفی اعلام کرد.

ونزوئلا به ایران بنزین صادر می کند


رئیس جمهور ونزوئلا روز یکشنبه در پایان سفر خود به ایران اعلام کرد که بر سر صادرات روزانه ۲۰ هزار بشکه بنزین، حدود سه میلیون لیتر، به ایران با تهران به توافق رسیده است.
خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، به نقل از هوگو چاوز، رئیس جمهور ونزوئلا که برای سفری رسمی و دیدار از رفیق صمیمی خود، رئیس دولت دهم، محمود احمدی نژاد، در ایران به سر می برد گفت: «بر اساس تصمیمی استراتژیک، روزانه ۲۰ هزار بشکه بنزین از ونزوئلا به ایران صادر خواهد شد.»
ایران چهارمین تولیدکننده بزرگ نفت در جهان است، در میان کشورهای عضو سازمان اوپک مقام دوم را دارد و حدوداً پنج درصد عرضه جهانی نفت را در اختیار دارد، اما برای ۴۰ درصد مصرف داخلی بنزین خود وابسته به واردات است. بخش اعظم این واردات از طریق پنج کمپانی اروپایی و یک کمپانی هندی تأمین می شود.
این در حالی است که محمود احمدی نژاد حدوداً دو هفته پیش با قاطعیت اعلام کرد که ایران می تواند در عرض یک هفته با تغییراتی در خط تولید خود «تمام بنزین مورد نیاز خود را تأمین کند».
این گفته آقای احمدی نژاد واکنشی بود به تصویب یک لایحه تحریمی در سنای ایالات متحده. بر اساس این لایحه، وزارت انرژی آمریکا کمپانی هایی را که به جمهوری اسلامی بنزین می فروشند تحریم خواهد کرد و مواد نفتی مورد نیاز خود را از آنها خریداری نخواهد کرد.
سناتورهای آمریکایی که امیدوارند با اعمال فشار بر تهران از طریق تحریم بنزین غنی سازی اورانیوم را متوقف سازند طرح اولیه این لایحه جدید را در آغاز اردیبهشت ماه سال جاری به صحن مجلس سنا بردند.
هوگو چاوز روز یکشنبه در مشهد اعلام کرد که کشورش با صادرات بنزین به ایران هزینه واردات تکنولوژی و ماشینآلات از ایران را پرداخت خواهد کرد.
خبرگزاری رویترز به نقل از تلویزیون دولتی ایران می گوید صادرات بنزین ونزوئلا به ایران از ماه آینده میلادی، اکتبر، آغاز خواهد شد.
خبرگزاری مهر چندی پیش به نقل از وزارت نفت جمهوری اسلامی گفت که در حال حاضر میزان ذخایر استراتژیک بنزین کشور حدود یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون لیتر است که نسبت به مدت مشابه در سال گذشته حدود ۲۵۰ میلیون لیتر افزایش را نشان می دهد.
ایران در سال های گذشته به دلیل نگرانی از احتمال تحریم های بین المللی با انجام اقداماتی نظیر سهمیه بندی بنزین و دوگانه سوز کردن خودروها از میزان مصرف این فرآورده تاحدودی کاسته است.

۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

تصنيف جديد و فوق العاده زيبا و شنيدني استاد محمدرضا شجريان به نام زبان آتش اين تصنيف جديدترين اجراي «استاد محمدرضا شجريان» است که در مورد اتفاقات اخي


تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیان کن
ندارم جز زبانِ دل -دلی لبریزِ مهر تو-
تو ای با دوستی دشمن.

زبان آتش و آهن
زبان خشم و خونریزی ست
زبان قهر چنگیزی ست
بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید.

برادر! گر که می خوانی مرا، بنشین برادروار
تفنگت را زمین بگذار
تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو
این دیو انسان کش برون آید.

تو از آیین انسانی چه می دانی؟
اگر جان را خدا داده ست
چرا باید تو بستانی؟
چرا باید که با یک لحظه غفلت، این برادر را
به خاک و خون بغلطانی؟

گرفتم در همه احوال حق گویی و حق جویی
و حق با توست
ولی حق را -برادر جان-
به زور این زبان نافهم آتشبار
نباید جست...

اگر این بار شد وجدان خواب آلوده ات بیدار
تفنگت را زمین بگذار

راهبردهای نه‌گانه میرحسین موسوی منتشر شد

میرحسین موسوی با انتشار بیانیه‌ای ضمن تاکید بر حفظ نظام در مقابل مطامع بیگانگان و دفاع از جمهوری اسلامی، اتخاذ رویکردی اجتماعی برای حل مسائل روز را ضروری دانست.
به گزارش ایلنا، در بخشی از بیانیه نخست‌وزیر دوران امام که خطاب به ملت ایران نوشته شده، آمده است: نزدیک به ۳ ماه پیش از این، زمانی که شما در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری شرکت کردید، با این باور به پای صندوق‌های رأی رفتید که با تأکیدهای مکرر مسئولان و تلاش نهادهای مدنی، از آرای‌تان در برابر مقاصد قدرت‌طلبانه گروهی اندک پاسداری خواهد شد. اما تخلف‌ها، … و حوادث تلخی که متعاقب آن صورت گرفت، از رویدادی که بنا بود سرمایه‌ای برای ملت ما فراهم آورد تاسفی بزرگ باقی گذاشت. مشکلی که می‌توانست در فرآیندی منصفانه و بی‌طرفانه مهار شود با بی‌تدبیری مسئولان امر، با یورش تبلیغاتی رسانه‌های دولتی و حمله نیروهای … به تجمعات آرام و مسالمت‌آمیز مردم، به بروز انشقاق، ابهام و اختلاف عمیق و گسترده اجتماعی منجر شد، وضعیتی که پیامد بلافصل آن جز گسسته شدن رشته‌های اعتماد میان مردم و حکومت نیست.
در ادامه این بیانیه آمده است: جمع کثیری از دلسوزان حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور و نیز مراجع عظام تقلید و نیروهای آگاه حوزه‌های علمیه نسبت به افسانه‌پردازی‌های رسانه‌های دولتی و حوادثی چون برگزاری دادگاه‌های … فاقد پشتوانه حقوقی و شرعی، برملا شدن فهرست بلند قربانیان، برخوردهای غیرانسانی با بازداشت‌شدگان و افشای وجود بازداشتگاه‌های غیرقانونی واکنش نشان داده و خواستار رسیدگی به آنها هستند، بلکه همه دلبستگان به نظام جمهوری اسلامی، این دستاورد مبارزات یک صد ساله مردم و تبلور مطالبات اساسی آنان برای دستیابی به آزادی، استقلال، عدالت و پیشرفت در سایه دینداری، اینک نگرانند.
در ادامه بیانیه نخست وزیر دوران دفاع مقدس آمده است: حفظ تمامیت ارضی و استقلال ملی و صیانت از کیان کشور در مقابل مطامع بیگانگان و دفاع از اصل نظام جمهوری اسلامی در روند شتاب‌زده حوادثی که پی‌در پی رخ می‌دهند، چاره‌چویی برای خروج از شرایط موجود را بیش از پیش ضروری ساخته است. هرچند همه به خوبی آگاهیم که در درون دستگاه‌های حکومتی افرادی وجود دارند که تنها راه ادامه حضور خود در قدرت را التهاب‌آفرینی و بحران‌زایی‌های پیاپی و طفره رفتن از حل مشکلات و نابسامانی‌هایی می‌دانند که خود مسبب آنها بوده‌اند. آنها همچنان به دنبال پوشاندن و پنهان کردن بحران‌های موجود با بحران‌های بزرگ‌تر و توسعه رفتارهای نابخردانه خود به مرزهایی خطرناک‌ترند، تا جایی که پس از ایجاد این همه پیچیدگی در فضای کشور اینک بی‌توجه به عواقب سنگین رفتارهای خود با بهانه‌جویی‌های واهی زمزمه‌هایی خطرناک از جمله زمزمه تسویه‌های وسیع از دانشگاهیان آزاده و متعهد را سر می‌دهند. از این روست که اتخاذ رویکردی اجتماعی (و نه صرفاً حکومتی) برای حل مسئله به ضرورتی اجتناب‌ناپذیر تبدیل شده است، ضرورتی که لازمه آن، بهره‌گیری از ظرفیت‌های مردمی نظام جمهوری اسلامی است.
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: اساس چنین رویکرد متفاوتی، پذیرش واقعیت تعدد و تنوع باورها و نگرش‌های موجود در خانواده بزرگ، باستانی و خداجوی ایران زمین است. این راه و رسم پیامبران الهی و جانشینان آنان بوده و نشان از سنتی الهی دارد که مقام و کارکرد هدایت نشان دادن راه است و وظیفه داعیان دین به فراهم ساختن بستر مناسب برای رشد و شکوفایی توانمندی‌های انسان جهت تعالی و تکامل محدود می‌شود. تاریخ به روشنی نشان می‌دهد که هر گاه حکومت‌ها خواسته‌اند به سوی محو تعدد و تنوع موجود در جوامع بشری دست دراز کنند، چاره‌ای جز متوسل شدن به چهره‌های ظاهرا گوناگون اما در جوهر یکسان استبداد نداشته‌اند، راه‌حل‌هایی که نتیجه آن نه یکدست شدن افراد جامعه، بلکه بروز نفاق و دوچهرگی در زندگی مردم خواهد بود و بس. اتخاذ چنین رویه‌ای نه ممکن است و نه براساس آنچه آموزه‌های قرآنی به ما یاد می‌دهد مطلوب است.
پس از حوادثی که در این مدت کوتاه بر جامعه ما گذشت کیست که نداند وضعیتی که ایران امروز در آن قرار دارد حاصل استیلای چنین طرز تفکر اشتباهی بر تصمیم‌گیری‌های کلان کشور است. دستیابی به این وجدان عمومی دستاورد بزرگی است که گاهی قرن‌های متمادی از عمر ملت‌ها و تمدن‌ها صرف تحصیل آن می‌شود و چه هزینه‌های گزافی که در این راه نمی‌پردازند. اما مردم ما این موهبت بزرگ را با هزینه‌هایی بسیار اندک و ظرف مدتی کوتاه به دست آوردند. مردم ما اینک با پوست و گوشت و استخوان خود دریافته‌اند که تنها راه همزیستی مسالمت‌آمیز سلیقه‌ها و گرایش‌ها، و اقشار، اقوام، مذاهب و ادیان گوناگونی که در این سرزمین پهناور زندگی می‌کنند اذعان به وجود تنوع و تعدد شیوه‌های زندگی و اجتماع بر کانون آن هویت دیرینه‌‌ای است که آنان را به یکدیگر پیوند می‌زند، اگرچه فهم‌های ضعیف و باژگونه از دین هضم نکنند که این اذعان نه بدان معناست که اسلام ناب دین حق و آئین خاتم و صراط مستقیم نیست، بلکه یعنی اجباری در دین وجود ندارد، به درستی که راه از بیراهه بیان شده است. لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی.
از اینروست که به‌رغم تمامی حوادث تاسف‌بار و مرارت‌خیز این ایام، مردم ما اینک به نتایجی بسیار ارزشمندتر و ماندگارتر از انتخاب یک فرد دست یافته‌اند و این آن چیزی است که آنها را نسبت به اقدامشان برای شرکت در رویداد انتخابات و هزینه‌هایی که در قبل و بعد از آن متحمل شده‌اند دلگرم می‌کند.
چه باید کرد؟
در ادامه این بیانیه آمده است: در ماه‌هایی که گذشت نیرویی عظیم از ملت ما آزاد شد، نیرویی که باید به کارآمدترین شیوه برای سعادت بلندمدت او به خدمت گرفته شود. مردم ما از آنچه می‌خواهند آگاهند. آنان تصویر شکوهمند اراده خود را در آیینه آنچه که سپری شد مشاهده کرده‌اند و می‌دانند که سرمایه و توان تحقق بخشیدن به خواست‌های خود را دارند و در این میدان انبوه نخبگان و زبدگان دوشادوش آنان ایستاده‌اند. لذاست که اینک همه ما از یکدیگر می‌پرسیم چه باید کرد؟ این سوالی از سر ناامیدی و یا بلاتکلیفی نیست، بلکه می‌پرسیم با این سرمایه عظیم، با این امید تجدید حیات یافته و با این توانمندی‌های فراهم شده چه باید کرد؟
به راستی چه باید کرد؟ در پاسخ به این پرسش نخستین قدم آن است که بدانیم چه باید بخواهیم تا بهترین و بیشترین را خواسته باشیم. اگر در یافتن پاسخ این سوال خطا کنیم قطعا همه یا بخشی از این سرمایه فراهم آمده را از دست داده‌ایم. بلکه حساسیت این انتخاب بسیار بیشتر از این است. نیروی عظیمی که ملت ما فراهم آورده توان آن را دارد که کشور را به سکویی بلند برای جهش به سوی پیشرفت‌های مادی و معنوی ارزشمند ارتقا دهد و یا در یک آنارشی درازمدت فرو برد. این که نتیجه حرکت ما چه خواهد بود تماما به انتخاب درست ما در این مرحله بستگی دارد.
آنچه ما می‌خواهیم استیفای حقوق از دست رفته ملت است
برخلاف آنچه دستگاه‌های تبلیغاتی دولتی سعی در القای آن دارند، این ما هستیم که بازگشت اعتماد و آرامش به فضای جامعه را خواهانیم و این ما هستیم که از هر اقدام تندروانه و خشن امتناع می‌کنیم. ما خواسته‌هایی بسیار روشن و منطقی داریم. ما حفظ جمهوری اسلامی را می‌خواهیم، و تقویت وحدت ملی، و احیای هویت اخلاقی نظام و بازسازی اعتماد عمومی به عنوان اصلی‌ترین مولفه قدرت ساختار سیاسی کشور که جز با پذیرش حق حاکمیت مردم و کسب رضایت نهایی آنان از نتایج اقدامات حکومت، و شفافیت در تمامی اقدامات از طریق اطلاع‌رسانی مستمر ممکن نیست. در نهضت سبزی که آغاز شده است ما امر غیرمتعارف و نابهنگامی نمی‌خواهیم. آنچه ما می‌خواهیم استیفای حقوق از دست رفته ملت است.
استیفای کدام حقوق؟ در درجه نخست حقوقی که قانون اساسی برای مردم در نظر گرفته است و مطالبه برای اجرای بی‌کم و کاست و بدون تنازل آن. آری! در قانون اساسی برای اداره برخی از شئون کشور راه‌کارهایی ارائه شده است که شاید زمانی پاسخگوی مقتضیات جامعه و جهان ما نباشد. اما در بخش‌هایی دیگر از همین قانون راه روشن اصلاح آنها پیش‌بینی شده است. در میثاق ملی ما مشروعیت همه ارکان حکومت متکی به رأی و اعتماد مردم است، تا جائی که اگر دقیق ملاحظه شود خواهیم دید حتی نهاد نظارت‌ناپذیری چون شورای نگهبان از هیمنه نگاه مردم به دور نیست. آری! در قانون اساسی وظایفی سنگین، از جمله وظیفه نظارت بر انتخابات بر عهده شورای نگهبان قرار گرفته است؛ انسان‌های غیرمعصومی که ممکن است در دام خطا و گناه بیفتند و دچار وسوسه قدرت شوند. اما در همین قانون به صراحت اعلام می‌شود که برگزاری اجتماعات از سوی مردم آزاد است. اگر تنها همین اصل از میثاق ملی ما به درستی اجرا شود حتم داشته باشید که هیچ یک از ارکان حکومت هرگز امکان سوء‌استفاده از موقعیت خود را پیدا نمی‌کند.
لزوم فعلیت بخشی به تمامی ظرفیت‌های قانون اساسی
در بخش دیگری از بیانیه مهندس موسوی آمده است: قانون اساسی ما پر از ظرفیت‌هایی است که هنوز به فعلیت نرسیده‌اند؛ مسئولان گاهی با این حقیقت به گونه‌ای برخورد می‌کنند که گویی به عنوان امری مستحب مخیرند همچنان استفاده‌های بیشتری از ذخائر قانون اساسی ببرند. نه! هرگز چنین نیست. آنها مکلفند که این ظرفیت‌ها، آن هم تمامی این ظرفیت‌ها را به فعلیت برسانند. قانون اساسی مجموعه‌ای یکپارچه است و نباید بر روی بخش‌هایی از آن که منافع اشخاص و یا گروه‌هایی خاص را تامین می‌کند به صورت اغراق‌آمیز تاکید شود و بخش‌هایی دیگر که حقوق مردم را دربر گرفته است معطل باقی بماند، یا ناقص به اجرا درآید. پس از ۳۰ سال ما هنوز با اصولی از این میثاق ملی روبرو هستیم که سخن گفتن از اجرایشان دست‌اندرکاران را به خشم می‌آورد، به صورتی که گویی گوینده با جمهوری اسلامی مخالفت کرده است.
تأمین آزادی‌های سیاسی و اجتماعی، رفع تبعیض، امنیت قضایی و برابری در مقابل قانون، تفکیک‌ناپذیری آزادی، استقلال و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر، مصونیت حیثیت، جان و مال اشخاص، ممنوعیت تفتیش عقاید، آزادی مطبوعات، ممنوعیت بازرسی نامه‌ها، استراق سمع و هر گونه تجسس، آزادی احزاب و جمعیت‌ها، آزادی برگزاری اجتماعات، تمرکز دریافت‌های دولتی در خزانه‌داری کل، تعریف جرم سیاسی و رسیدگی به آن با حضور هیئت منصفه، آزادی بیان و نشر افکار در صدا و سیما و بی‌طرفی آن و … هر یک اصولی روشن از قانون اساسی ما را به خود اختصاص داده‌اند؛ اصولی که به راحتی و صراحت نقض می‌شوند و یا به صورتی ناقص و براساس تفسیرهای مخالف با روح این میثاق ملی به اجرا درمی‌آیند، تا جایی که در اجرای اصل ساده و روشنی چون آزادی تدریس زبان‌های قومی و محلی به صرف سلیقه و پسند شخصی مانع ایجاد می‌شود.
آزادی به مفهوم آزادی سیاسی و حق انتقاد بی‌هراس از حاکمان است
مشابه همین برخورد گزینشی با آرمان‌های انقلاب اسلامی نیز صورت گرفته است. ما خواستار احیای آن بخش فراموش شده از اهدافی هستیم که این نهضت عظیم به امید تحقق آنها آغاز شد. چه شعارهای بزرگی از انقلاب که اینک دم زدن از آنها روی کسانی را ترش می‌کند، تا جائی که گویی اینها شعارهای ضدانقلاب بوده‌اند. نمونه‌ای از آنها آزادی است؛ آزادی عقیده، آزادی بیان، آزادی پس از بیان، آزادی انتخاب کردن و انتخاب شدن، آزادی به تمامی آن معنای جلیلی که مردم ما در بهمن ۵۷ تأمین آن را یکی از مهمترین اهداف خود می‌دانستند، به صورتی که پیروزی انقلاب را بهار آزادی نامیدند. این آزادی به مفهوم آزادی سیاسی و حق انتقاد بی‌هراس از حاکمان بوده است. و مظلوم‌تر از انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و قانون اساسی، خود اسلام است؛ دینی که بسیار از آن نام می‌برند و اندک به آن عمل می‌شود. چه بسیار که دین را سرند می‌کنند، هر چه از آن که منافعشان ایجاب نکند به فراموشی می‌سپارند و سلیقه‌ها و مصلحت‌های خود را متن اسلام می‌نامند، تا جایی که دروغ به مشخصه‌ای غیرقابل تفکیک از صدا و سیما تبدیل شود و زشت‌ترین بداخلاقی‌ها نشانه تعهد به دین پیامبری تلقی شود که برای تکمیل بزرگواری‌های اخلاقی مبعوث شده است.
میراث انقلاب ما پرورش روح‌های بزرگ و اخلاص‌های مثال‌زدنی بود
اگر برای حکمرانی مبتنی بر دین تنها یک رسالت وجود داشته باشد آن این است که زمینه را برای زندگی توأم با ایمان آماده‌تر کند. پس چرا فاصله جامعه ما با زندگی ایمانی روزبه‌روز بیشتر می‌شود؟ این فاصله میراث انقلاب نیست. در تابستان گرم ۵۸، چه بسیار بودند کسانی که برای نخستین بار رمضان را روزه گرفتند و از این تجربه خود لذت بردند؛ میراث انقلاب ما این بود. میراث انقلاب ما معنویتی بود که در دوران دفاع مقدس جامعه را فرا گرفت. میراث انقلاب ما پرورش روح‌های بزرگ و اخلاص‌های مثال‌زدنی بود. انقلاب ما نشان داد می‌تواند نورانیتی را که جامعه تشنه آن است تأمین کند. آخر یک بار هم که شده میراثی را که از امام خود تحویل گرفتیم با ایران امروز مقایسه کنیم؛ جامعه‌ای سودازده که در آن … دولت‌سازی می‌کند؛ جامعه‌ای تقلب‌زده، دروغ‌زده.
برخورد گزینشی با پیام دین و آن را مناسب سلیقه و منافع خود درآوردن، خرافه و تحجر را به دامن آن بستن، پول و زور را جایگزین حکمت و موعظه حسنه کردن و بخش‌هایی از روحانیت، این شجره هزار ساله را دولتی ساختن بیش از این هم نباید نتیجه بدهد. زمانی که امام ما از اسلام ناب محمدی(ص) نام می‌برد و آن را در مقابل اسلام تحجرگرا و اسلام آمریکایی قرار می‌داد چنین روزهایی را می‌دید. این پوستین وارونه اسمش اسلام هست، اما رسمش اسلام نیست. ما خواستار بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص)، این دین غریب هستیم. و خداونده وعده داده است که ما را به راه‌های رسیدن به این تحفه آسمانی هدایت کند. والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا. و کسانی که در راه ما کوشش کنند به تحقیق آنان را به راه هایمان هدایت می‌کنیم.
در ادامه این بیانیه آمده است: آیا در این چند ماهه ندیدید که او چگونه به این وعده عمل کرد؟ پروردگار ما ایمان‌هایمان را ضایع نکرد و نخواهد کرد، زیرا او به خلاف مدعیان، نسبت به مردم دلسوز و مهربان است. و ما کان الله لیضیع ایمانکم ان الله بالناس لرئوف رحیم. کام ملت از آنچه که گذشت تلخ است، اما کیست که دستاوردهای حاصل شده در عین این تلخکامی‌ها را ناچیز بشمارد؟ ما با پوست و خون خود عظمت آنچه در این ایام کوتاه حاصل شده است را درک می‌کنیم. ما چه کردیم که به این دستاوردها رسیدیم. حقیقت آن است که جز ایمان به وعده الهی عملی متناسب با این همه پیشرفت نداشته‌ایم. به حوادث این ایام بنگرید و در هر کدامشان راه های خدا را که یکی پس از دیگری پیش پای ما گشوده شدند ملاحظه کنید.
آنها را هم که ببندند دادار از وفا به وعده‌ای که داده است عاجز نمی‌شود و راه‌هایی دیگر پیش پای کسانی که برای او می‌کوشند می‌گشاید؛ راه‌هایی امن، راه‌هایی هموار، راه‌هایی مستقیم که بدون تردید ما را به مقصد می رسانند. چرا به خداوند توکل نکنیم حال آن که راه‌هایمان را به ما نشان داده است؟ و ما لنا الا نتوکل علی الله و قد هدانا سبلنا. با دسترسی به چنین راه‌هایی ما نیاز به تخطی از قانون، پشیمانی از مسالمت، توسل به تخریب یا وارد شدن به هر کوره راه دیگری نداریم.
و در آن سو نگاه کنیم که مخالفان مردم با قدم گذاشتن در بی‌راهه ‌ها چگونه رو به نشیب می‌روند. فرزندان انقلاب را به زندان انداختند تا اوهام خویش را ارضا کنند. آنها چه نتیجه‌ای برای این کار خود توقع داشتند؟ بدن رنجور قربانی ترور را به بند کشیدند و ضارب او را آزاد و متمتع قرار دادند. آنها انتظار داشتند از این کار جز ریختن آبروی خود چه سودی ببرند؟ در سراشیبی کوره‌راهی که درون آن افتاده بودند خردشان جا ماند و عنانشان در دست افراط‌گرانی قرار گرفت که نیمه‌های شب به خوابگاه دانشجویان غریب و مظلوم حمله می‌کنند و رایج‌ترین کلمات در فرهنگ لغاتشان دشنام‌های رکیک است.
رهروان راه‌های خدا به امیدی که از وعده او داشتند رسیدند؛ آیا مسافران بیراهه نیز به آن چیزی که باید انتظارش را می‌کشیدند نرسیده‌اند؟ ملاحظه تقیه و تملق این و آن و شنیدن بوی حرص و بخل و آز از دهان تمجیدگران، برخورداری از حمایت خطیبی که از … به خشونت تشویق و به اعتراف‌گیری مباهات می‌کند؛ ترس، ترس از تنهایی، ترس از آینده،‌ ترس از عاقبت، ترسی که با ترساندن دیگران پنهانش می‌کنند.
در ادامه این بیانیه آمده است: مردم فداکار ایران! پیمانی است بر ذمه فرزندان انقلاب اسلامی که در بازگرداندن آن به اصل نخستین‌اش از بذل هیچ کوششی کوتاهی نکنند، و عهدی است بر عهده همراهان و یاران شما که در راه مبارزه با متقلبان و دروغگویان به سرمایه اجتماعی و اعتمادی که ایجاد شده است، خیانت نکنند. در عین حال تکلیفی است بر همه ما که اگر مصلحت کشور و مردم را در امری دیدیم از ملامت نترسیم و از شجاعت دریغ نورزیم. بنا بر چنین تعهداتی اینجانب برای رسیدن به آرمان‌هایی که پیش روی خویش داریم به جز ادامه راه سبزی که در این چند ماهه دنبال کرده‌اید پیشنهاد نمی‌کنم؛ راه سبز امید. راهی که از پیش از انتخابات آغاز کردید و همچنان با عزم های استوار در آن گام می‌زنید. راهی که با دعا و ندا و تکبیر، با گردهمایی‌های بزرگ و کوچک، با کوشش‌ها و جوشش‌ها و گفتگوها و پرس‌وجوهای خود همچنان در آن قرار دارید.
علل تشکیل راه سبز امید
ما برای اشاره به جنبشی که آغاز کرده ایم از عنوان «راه» استفاده می‌کنیم تا توفیق‌‎هایی که در هر مرحله به دست می‌آوریم پایان کار ندانیم و همواره نگاه به کمالی برتر بدوزیم. علاوه بر آن ما در این مسیر چشم به جاده‌هایی داریم که هدایت الهی پیش‌پایمان قرار می‌دهد. ما می‌اندیشیم و تدبیر می‌کنیم، اما ایمان داریم که در عمل، تنها راه‌هایی که او برایمان می‌گشاید از خود کارسازی نشان می‌دهند.
ما در راهی که خداوند پیش رویمان قرار داده است از نماد «سبز» استفاده کرده‌ایم تا پرچم دلبستگی نسبت به اسلامی باشد که اهل بیت پیامبر(ع) آموزگاران آن بوده‌اند؛ اهل بیت خرد، اهل بیت محبت، اهل بیت نورانیت.
و ما «امید» را سرمایه خود قرار داده‌ایم تا حاکی از هویت ایرانی‌مان باشد؛ امیدی که این ملت را از گردنه‌های سخت تاریخ عبور داده و حیات او را در تلخ‌ترین روزهای این سرزمین تداوم بخشیده است؛ راه سبز امید.
چندی پیش، زمانی که از این نام برای بیان ویژگی‌های حرکت شما استفاده کردم تصور برخی بر آن قرار گرفت که حزب یا جبهه‌ای جدید در حال تشکیل است، حال آن که این راه به هیچ وجه مشابهی و یا جایگزینی برای سامان‌های سیاسی رسمی نیست و نیاز به آنها را منتفی نمی‌کند، بلکه حرکتی اجتماعی و دامنه‌دار برای ترمیم و ایجاد برخی از بنیادین‌ترین زیرساخت‌های سیاسی است که همه شئونات کشور را تحت تاثیر قرار خواهد داد و از جمله تشکل‌ها و احزاب برای فعالیت ثمربخش بدانها احتیاج مبرم دارند. قطعا جامعه ما برای محقق کردن فضای باثبات سیاسی به احزاب صالح و قدرتمند نیازمند است و چه بسا زمانی که زمینه برای فعالیت موثر و مفید سامان‌های سیاسی فراهم شود اینجانب و برخی از همفکران شما نیز کوشش‌های خود را در چارچوب تشکلی متعارف از این نوع قرار دهیم. اما راه سبز امید تشکلی از این نوع نیست. تحزب اساسا به معنای آن است که گروهی از همفکران در سازمانی مشخص و دارای سلسله‌مراتب شناخته شده گردهم بیایند. همچنین در یک حزب تأکید بر بیشترین همفکری و وحدت حداکثری در عقاید است، حال آن که راه ما به عنوان مسیری که تجدید و تقویت هویت ملی را هدف گرفته، بر وحدت حول حداقل نکات مشترک تکیه می‌کند؛ مجموعه‌ای پیام‌محور و متشکل از تمامی سازوکارهای مدنی کوچک و بزرگ که در مسیر خود هدفی مشترک را انتخاب کرده‌اند.
صورت ظاهری اقداماتی که برای تداوم و تقویت حرکت کنونی مردم انتخاب می‌شود در حکم لباسی است که بر قامت آن می‌دوزیم، و فاخرترین لباس‌ها تنها در صورتی برازنده خواهد بود که به فراخور واقعیت برده شود. واقعیت موجود در کشور ما نسبت به آنچه که در گذشته بود تغییرات شگرفی کرده است. آنچه اینک در جامعه ما نقش‌آفرینی می‌کند شبکه اجتماعی خودجوش و توانمندی است که در میان بخش وسیعی از مردم شکل گرفته و نسبت به پایمال شدن حقوق خود معترض است. این شبکه دارای ویژگی‌های منحصر به فردی است که به هنگام تصمیم‌گیری در مورد راه‌حل‌ها و اقدامات آتی، باید به آنها توجه کرد. آنچه اینجانب در پاسخ به سوال چه باید کرد پیشنهاد می‌کنم تقویت و تحکیم این شبکه اجتماعی است.
در ادامه این بیانیه آمده است: تجربه چندین دهه از تاریخ ایران که ما از نزدیک شاهد آن بوده‌ایم نشان می‌دهد حرکات جمعی مردم ما تنها در دوران باروری، حیات و سرزندگی این هسته‌ها به نتیجه می‌رسند. آن چیزی که از آن به عنوان جامعه‌ای زنده و فعال نام می‌بریم، جامعه‌ای که به صورت موثر، آگاهانه و خلاق نسبت به حوادث واکنش نشان می‌دهد و امکان استبداد و تخطی ساختارهای قدرت از خواست‌ خود را از میان می‌برد ترکیبی تشکیل یافته از چنین شبکه‌ قدرتمندی است.
وظیفه‌ای که امروز بر عهده همه ما قرار دارد و به صورتی فطری از جمع‌های کوچک و بزرگ و حتی احزاب و تشکل‌های سیاسی ما سر می‌زند آن است که به صورت هسته‌های معین برای چنین شبکه‌ای عمل کنیم.
از مهمترین نقاط قوت این شبکه، شکل طبیعی اجزای آن است. این واحدها عبارت از گروه‌هایی کوچک اما بسیار متکثر از همفکرانی است که در قالب روابط سابقه‌دار دوستی یا خویشاوندی یا همکاری نسبت به هم آشنایی و اعتماد پیدا کرده‌اند، به صورتی که انحلال آنها امکانپذیر نیست، زیرا به معنای انحلال جامعه است. این واحدها همواره وجود دارند، اما به صرف وجود، شبکه اجتماعی موثری را شکل نمی‌دهند. با این همه اولین قدم در راه‌حل پیشنهادی اینجانب آن است که ما ایرانیان، در هر کجای جهان که هستیم، باید این هسته‎های اجتماعی را در میان خود تقویت کنیم. باید خانه‌هایمان را رو در روی یکدیگر بسازیم؛ به تعبیر قرآن خانه‌های خود را قبله قرار دهیم، یعنی به این هسته‌های اجتماعی که واحدهای بنیادین جامعه ما هستند بپردازیم، اهمیت آنها را بشناسیم و بیش از پیش به آنها رو کنیم تا قدرت‌های نهفته‌ای که دارند برای ما ظاهر شود. خانه‌های خود را قبله قرار دهیم؛ یعنی اگر تا پیش از این هر دو ماه یک بار همدیگر را ملاقات می‌کردیم اینک هفته‌ای دوبار گرد هم جمع شویم. قدرت شبکه‌های اجتماعی ما در این امر است.
گرد هم جمع شویم تا چه کنیم؟ این نخستین سوالی است که معمولا در چنین شرایطی از یکدیگر می‌پرسیم. ما معمولا تصور می‌کنیم آنچه در این گردهم‌آیی‌ها اهمیت دارد کاری است که در قالب آنها با کمک یکدیگر به انجام می‌رسانیم. البته این تصور درستی نیست، اما تصوری طبیعی است. از این روست که واحدهای اجتماعی اگر محوری برای فعالیت‌های ثمربخش قرار نگیرند به‌مانند درختانی که میوه‌هایشان چیده نشود بازدهی خود را از دست می‌دهند، لذا باید آنها را موضوع تلاش‌های اثرگذار اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، علمی، فرهنگی، هنری، ورزشی، عام‌المنفعه و دیگر فعالیت‌های مدنی مشابه قرار داد تا در درازمدت و پس از عبور امواج حادثه و عاطفه همچنان به ایفای نقش تاریخ‌سازی که از آنها انتظار داریم بپردازند.
جمع‌های خویشاندوندی، همسایگی، دوستی، جلسات قرآن، هیئات مذهبی، کانون‌های فرهنگی و ادبی، انجمن‌ها، احزاب، جمعیت‌ها، تشکل‌های صنفی، نهادهای حرفه‌ای، گروه‌هایی که با هم ورزش می‌کنند یا در رویدادهای هنری حاضر می‌شوند، حلقه همکلاسی‌ها، گروه فارغ‌التحصیلانی که هنوز دور هم جمع می شوند، همکارانی که با یکدیگر صمیمیت یافته‌اند، و …؛ هر کدام از ما در چندین نمونه از این زیرمجموعه‎های کوچک عضویت داریم و این دست‌مایه اصلی گفتگو و ارتباط میان هسته‌های جامعه ماست. بلکه تجربیات اخیر نشان داد خرده‌رسانه‌هایی که از این روابط زاده می‌شوند می‌توانند سریعتر و موثرتر از هر رسانه عمومی دیگر عمل کنند، مشروط بر آن که ظرفیت‌های این شبکه از طریق توافق بر روی یک آرمان بزرگ به فعلیت برسد.
ما زمانی موفق به برقراری ارتباط موثر با یکدیگر خواهیم شد که در شعاری مشترک همصدا شویم؛ شعاری دقیق و عمیق که قادر به تأمین خواسته‌های ما باشد. بخش مهمی از توانمندی‌هایی که اینک در شبکه‌های اجتماعی ما ایجاد شده است مرهون آن است که شعار و آرمانی مشترک پیدا کرده‌ایم. تعادل طلایی ویژگی مهم این شعار و آرمان است، به صورتی که اگر بر آن بیفزاییم چه بسا کسانی که نتوانند یا نخواهند با آن همصدا شوند، و اگر از آن بکاهیم چه بسا قشرهایی که امیدهای خود را در آن نیابند. این بزرگترین سرمایه ماست که باید در پالایش و پاسداری از آن بیشترین دقت و همت را به کار بگیریم.
آزادی زمانی دوام دارد که با عدالت توأم باشد
در ادامه بیانیه مهندس موسوی آمده است: ما اگر صرفاً در یک انتخابات شرکت کرده بودیم برخورداری از حمایت اکثریت مردم برایمان کافی بود. اما در یک حرکت عظیم اجتماعی، اکثریت تنها زمانی به پیروزی می‌رسد که به اجماع نزدیک شود و آن گاه از مشروعیت غیرقابل‌مقاومت برخوردار خواهد شد که توجه خود را نسبت به دغدغه‌ها و حقوق کسانی که امروز یا فردا ممکن است متفاوت با او بیندیشند و در اقلیت قرار گیرند به اثبات برساند. نمی‌توان از جامعه‌ای که بخش قابل توجهی از آن دچار جبر نان و از تأمین نیازها اولیه خود ناتوان است انتظار مشارکت گسترده در فرآیند توسعه سیاسی را داشت.
البته عکس این رابطه نیز صادق است و جامعه‌ای که از آزادی‌ها و آگاهی‌های اساسی محروم شود در تأمین معیشتی که لیاقت آن را دارد نیز درمی‌ماند و حتی در عهد درآمدهای افسانه‌ای، به پیشرفتی بیشتر از صدقه‌پروری و واگذار کردن اختیار بازار و اقتصاد ملی خود به بیگانگان نائل نمی‌شود. ما بر این باوریم که آزادی زمانی دوام دارد که با عدالت توأم باشد. به همان اندازه که محدودیت‌های جاری برای آزادی بیان و امکان برگزاری اجتماعات نگران‌کننده است، وجود فقر، فساد و تبعیض در سطحی گسترده چشم‌انداز دسترسی به جامعه‌ای آرمانی مبتنی بر قانون اساسی را تیره می‌کند، به ویژه آن که در سیاست‌ سال‌های اخیر دورنمای روشنی برای خروج از این وضعیت ملاحظه نمی‌شود، به صورتی که وارد آمدن صدمات اساسی به تولید ملی، تداوم فعالیت سودآور اقتصادی را به یک آرزو و یافتن شغل مناسب را به دغدغه اصلی جوانان و خانواده‌های آنان مبدل ساخته است.
راه‌های خدا متکثر است و برای دفع ظلم و استبداد و تحقق ایرانی پیشرفته، ما نباید به قدم گذاشتن در یکی از آنها یا همراهی با یکی از همفکران خود اکتفا کنیم. ما در پیوندهای خود به نظمی نیاز داریم تا اگر دست تطاول و ظلم فردی یا افرادی از همراهانمان را ربود و واحد یا واحدهایی از این شبکه اجتماعی گسترده را ویران کرد، لطمه‌ای به حیات و پویایی آن وارد نشود و با تکیه بر خردجمعی، در هر مرحله‌ای از این مسیر بتوانیم اهداف پیشاروی خویش را شناسایی و با بلندترین گام‌ها به سوی آن حرکت کنیم.
همچنین اگر در جناحی که قدرت خود را در مخالفت با مردم و خواسته‌های به حق آنان توهم کرده است خواستی برای برون رفت از بحران وجود داشته باشد حداقل آنچه که در این مرحله می‌تواند به این هدف کمک کند اقدامات زیر است:
۱/ تشکیل گروه حقیقت‌یاب و حکمیت مورد قبول همه ذینفعان در مورد انتخابات دهم ریاست جمهوری و رسیدگی به تخلفات و تقلب‌های انجام گرفته و اعمال مجازات برای خاطیان.
۲/ اصلاح قانون انتخابات به صورتی که شرایط برای برگزاری عادلانه و منصفانه انتخابات و اطمینان مردم از این امر فراهم شود.
۳/ شناسایی و مجازات عاملان و آمران فجایعی که در حوادث پس از انتخابات بر علیه مردم صورت گرفته است در تمامی نهادهای نظامی، انتظامی و رسانه‌ای.
۴/ رسیدگی به آسیب‌دیدگان حوادث پس از انتخابات و خانواده‌های جان‌باختگان، آزادی همه دست‌اندرکاران، فعالان سیاسی و نیروهای مردمی دستگیر شده، مختومه کردن پرونده‌ها، اعاده حیثیت از آنان و خاتمه یافتن تهدیدها و آزارهایی که همچنان برای واداشتن آنان به عدم تظلم و پیگیری حقوق‌شان صورت می‌گیرد.
۵/ اعمال اصل ۱۶۸ قانون اساسی در خصوص تعریف جرم سیاسی و رسیدگی به جرایم سیاسی با حضور هیئت منصفه.
۶/ تضمین آزادی مطبوعات، تغییر رفتار جانبدارانه صداوسیما، رفع محدودیت‌های اعمال شده برای برخورداری احزاب، گروه‌های سیاسی و نگرش‌های مختلف از ارائه دیدگاه‌های خود در رسانه‌ها، به ویژه صدا و سیما و اصلاح قانون رسانه ملی به صورتی که رسانه ملی نسبت به اعمال خلاف قانون خود پاسخگو قرار گیرد.
۷/ به فعلیت درآمدن ظرفیت‌های ایجاد شده در قالب تفسیر اصل ۴۴ قانون اساسی برای ایجاد رسانه‌های شنیداری و دیداری خصوصی.
۸/ تضمین حق اساسی مردم در تشکیل اجتماعات و راهپیمایی‌ها با اعمال اصل ۲۷ قانون اساسی.
۹/ تصویب منع مداخله نظامیان در امور سیاسی و جلوگیری از دخالت نیروهای مسلح در فعالیت‌های اقتصادی.
ما در راهی پر از نورانیت وارد شده‌ایم که از هم اینک سالخوردگان را جوان و جوانان را پخته کرده است. برای خود و شما در این مسیر از خداوند یاری می‌طلبم و امیدوارم با همکاری و همراهی همه دلسوزان نظام و انقلاب اهداف ملت در هر مرحله از این مسیر روشن و محقق شود.
میرحسین موسوی